تحرّی حقیقت در گفتار سران بهائیت
با کاوشی در گفتارهای رهبران و نظریه پردازان بهایی در موضوع حق خواهی دچار تحیّر و تعجّب شدیم، زیرا تناقض گویی و دو گانگی در گفتار آنان آن قدر زیاد است که نمی دانیم چگونه می خواهند نام این اندیشه های مشوّش خود را آیین الهی بگذارند؟ به عنوان نمونه به اين گفته جناب بهاءالله توجه نماييد:
«هیچ لذتی اعظم تر در امکان خلق نشده که کسی استماع نماید آیات آن را و بفهمد مراد آن را و لِم و بِم در حقّ کلمات آن نگوید و مقایسه با کلمات غیر او نکند.»
به راستی این چگونه تحرّی حقیقتی است که مرادی از مریدانش می خواهد، چشم و گوش بسته حرف‌های او را پذیرا شوند و چون و چرا ( لم و بم) نکنند؟ آیا مریدان می توانند ادعا کنند که مکتبشان اولین مکتبی است که دم از تحرّی حقیقت زده است؟
آموزگار آموزه‌های بهایی در جای دیگر می‌گوید:«کور شو تا جمالم بینی و کر شو تا لحن و صوت ملیحم (نمکینم) را شنوی و جاهل شو تا از علمم نصیب بری و فقیر شو تا از بحر غنای لا یزالم (دارایی بی پایانم) قسمت بی زوال برداری. کور شو یعنی از مشاهده ی غیر جمال من، و کر شو یعنی از استماع کلام غیر من، و جاهل شو یعنی از سوای علم من، تا با چشم پاک و دل طیّب و گوش لطیف به ساحت قدسم در آیی!»
کدام انسان حقیقت جویی تاب چنین سخنی را دارد که از تو می خواهند کور و کر و جاهل شوی و فقط دل به گفته های آن جناب بسپاری تا به ساحت قدس او در آیی؟ مگر جز این است که ایشان حقانیت خود را ثابت شده انگاشته‌اند؟ آیا این کلام تضادّی با چار چوب حق طلبی و معرفت خواهی ندارد؟
هم چنین در آثار جناب عبدالبهاء آمده است که ایشان حقیقت را وحدت می دانند و مانع بزرگ وحدت را علمای ملل می دانند چرا که معتقدند علما بودند که بین ملت‌ها اختلاف افکندند و حقیقت را پوشاندند و یک متحرّی حقیقت باید به دنبال وحدت باشد، می گوید:
به قدر امکان باید سعی و کوشش نمود تا سوء تفاهمی که بین ملل حاصل شده، زائل شود... سبب اصلی این اختلاف و جدال، از علمای ملل است، زیرا به ملت خود چنان تفهیم می کنند که سائر ملل، مغضوب خدا هستند و محروم از رحمت پروردگار...
سبب اختلاف و نزاع و جدال آن ها، علمای ملت بوده اند، اما اگر این ها تحری حقیقت می کردند، البته اتحاد و اتفاق حاصل می شد...
حال اگر علماء باعث اختلافند، جناب بهاءالله نیز با افاضاتی چند که در ادامه آمده است، سبب اختلاف بهاییان و غیر بهاییان هستند:
الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین ، من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است، تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس، اثبات رتبه و مقام نماید!
و هم چنین بیان داشته است: احبائی، هم لئالی، الامر و من دونهم حصاه الارض.
دوستداران من درّ و جواهر، و به جز آن ها ( دیگر آدمی زادگان ) سنگ ریزه‌ی زمین اند!
ایشان در بیانی دیگر، نسخه ی منکرین بهایی را پیچیده و شناسنامه‌ی پاکی ولادتشان را باطل کرده است، می گوید:هر آن کس که این موهبت آشکار درخشان بلندمرتبه‌ی روشن ( منظور خود ایشان است) را انکار کند، سزاوار آن است که حال خود را از مادرش جویا شود (کنایه از آن که منکران جناب بهاءالله، حرام زاده اند) پس، [چنین کسی] به زودی به قعر جهنم باز می گردد!
ملاحظه کردید که جناب بهاءالله، معترضین به اندیشه‌ی ایشان و منتقدان به آرائشان را، از دایره‌ی انسانیت، خاج می داند؛ چه رسد به آن که الگوی تحری حقیقت را برای وحدت بین ملل بر پا کند. این که جمعیت بهایی، چگونه بین آراء پدر و پسر آشتی بر قرار می کنند که نه تناقضی پیش آید ونه سخنان هیچ یک از آن دو تغییر و تحریف و تفسیر شود، خدا می داند!

برگرفته از:برمدار حقیقت/مهدی فرزین

پی نوشت ها
1 - بدیع ص 145
2 - ادعیه ی حضرت محبوب ص 427و 428
3 - خطابات ، جلد 1 ص79
4 - پشت کنندگان به ادعاهای رنگارنگ ایشان
5 - از بالاترین آن ها تا پایین ترینشان (از لحاظ جایگاه و شان)
6 - بدیع ص 140
7 - مائده ی آسمانی ج 4( چاپ جدید) ص140و (چاپ قدیم) ص 327
8 - مائده ی آسمانی ج4 ص355، گنج شایگان ص78 ( در لوح حبیب مراغه‌ای)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید