پاك و منزه است خداوندي كه دانه را از دل تاريك خاك بيرون آورد و شاخسار خشكيدهي درختان را به شكوفههاي بهاري آراست و بار ديگر ما را مدهوش عطر جانافزاي قرآن نمود تا غنچهاي از گلستان آن برچينيم .
- در ايتدا از محضر اين نوگل قرآن تقاضامنديم خود را براي قرآنپژوهان معرفي بفرمايند:
من شوري ، چهلو دومين سوره قرآن هستم، داراي 53 آيه بوده و در شهر ملكوتي مكه بر اختر تابناك هستي محمد مصطفي صلياللهعليهوآلهوسلم نازل گشتهام.
- بر ما منت گذارده و فضيلت تلاوت خود را بيان فرماييد:
صادق آلمحمد عليهالسلام ميفرمايند: هر كس مداومت بر تلاوت اين سوره نمايد، در روز قيامت صورت او مانند برف سفيد و مثل آفتاب نوراني باشد و حقتعالي به او ميفرمايد: اي بندهي من مداومت نمودي به قرائت «حمعسق» ولي نميدانستي كه چه ثوابي دارد و اگر از منزلت و ثوابش هم مطلع بودي، هرگز از خواندن آن خسته نميشدي، اكنون پاداش خود را خواهي داشت. اي ملائكه او را داخل بهشت گردانيد كه براي او قصري مقرّر ساختهام از ياقوت سرخ و در آن نور لعين و هزار كنيز و غلام به او عطا كردهام.1
- لطفاً خلاصهاي از آيات شريفه خود را بيان نماييد:
بخشي از آيات من شامل بيان اوصاف مؤمنين و دوستي با اهلبيت بوده و بيان نموده: مهمترين نعمتي كه خداوند به بندگان عنايت فرموده، فرستادن پيامبران و ائمه است.
قسمت ديگري از آيات من به سرنوشت كفار و اينكه هر رنجي كه به بندگان ميرسد نتيجه رفتار ناشايست خود آنان است پرداخته و در آخر مباحث اخلاقي ، گذشت و شكيبايي و فرونشاندن خشم و دوري از دنياپرستي مطرح شده است.
- از حضور شما استدعا داريم شأن نزول يكي از آيات مطهرهي خود را بيان فرماييد:
نيك به خاطر ميآورم زماني را كه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم در مدينه مال و ثروتي نداشت و اتفاقاتي پيش ميآمد كه احتياج به مال پيدا مينمود.
انصار و اصحاب با ديدن اين وضعيت با خود ميگفتند: خداوند ما را به دست پيغمبر خاتم صلياللهعليهوآلهوسلم هدايت و رهبري فرموده است. حال كه مخارجي براي حضرت پيش آمده كه قادر نيست به آن قيام كند، شايسته است كه ما مالي براي او جمع كنيم. پس به حضور آن حضرت رفتند و عرض كردند: اي رسول خدا، تن و جان ما فداي تو، ما ميخواهيم قسمتي از اموال خود را تقديم حضورتان كرده و شما را مستغني و بينياز كنيم. در اين هنگام بود كه خداوند اين آيهي 23 مرا نازل فرمود:
« ...............قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ...............»
« اي محمد به اين مردم بگو: من از شما مزد رسالت طلب نميكنم مگر آنكه درستي و محبت مرا در حق اهلبيت و ذريهام منظور داشته و آنان را دوست بداريد كه اين به نفع خود شماست زيرا وسيلهي هدايت يافتن شما خواهد بود. »2
امام صادق عليهالسلام دربارهي اين آيه ميفرمايند: اين آيه در شأن ما ائمه از اهلبيت پيغمبر صلياللهعليهوآلهوسلم و اصحاب كسا نازل شده و كسانيكه ميگويند اين آيه دربارهي قريش كه اقرباء پيامبرند نازل شده، دروغ ميگويند.
و پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم نيز در پاسخ به اين سؤال كه منظور از اقرباء در اين آيه چه كساني هستند ميفرمايند: منظور از اقرباء ، علي عليهالسلام و فاطمه سلاماللهعليها و حسنين عليهمالسلام و فرزندان آنها هستند. 3
- خداوند در آيه بيستم شما ميفرمايد:«مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ .........» هر كس كشت آخرت را بخواهد بر كشت او ميافزاييم و هر كس كشت دنيا را بخواهد از آن به او ميدهيم و ديگر او را در آخرت نصيبي نخواهد بود. لطفاًبفرماييد منظور آيه چيست؟
به ياد دارم كه روزي ابوبصير از حضرت صادق عليهالسلام ابتدا دربارهي معناي آيهي نوزدهم من «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيزُ» سؤال نمود . حضرت فرمودند: خداوند بر ولايت اميرالمؤمنين عليهالسلام لطف ميكند. ابوبصير گفت پس معناي « يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ » چيست؟
صادق آلطه عليهالسلام فرمود: منظور معرفت اميرالمؤمنين و ائمه عليهمالسلام ميباشد و « نزد في حرثه» يعني به بركت ولايت آلعصمت معرفت مؤمنين را زياد ميكنيم. او مجدداً سؤال نمود و منظور از « ماله في الاخرة من نصيب» چه ميباشد؟ حضرت فرمودند: براي كساني كه ترك دوستي ما آلمحمد صلياللهعليهوآلهوسلم را نمودهاند در دولت حقه حضرت قائم عجلاللهتعالي فرجه نصيبي نيست.4
- در پايان كمال امتنان و سپاس را از حضور پربركت شما داشته و مشتاق شنيدن يكي از توصيههاي هدايتگر شما هستيم.
«اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مِّن مَّلْجَأٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُم مِّن نَّكِيرٍ »5
اجابت کنيد دعوت پروردگار خود را پيش از آنکه روزى فرا رسد که بازگشتى براى آن در برابر اراده خدا نيست؛ و در آن روز، نه پناهگاهى داريد و نه مدافعى!
پی نوشت ها
1- بحارالانوار 92/298 باب 63
2- تفسير جامع ج6 ص206
3- تفسير جامع ج 6 ص 207
4- تفسير جامع ج 6 ص 203و204
5- شوري/47