قرآن كتاب اخلاق
اگر همه كتب اخلاقي عالم را يكجا گرد آوريم و در برابر ديدگان بشريت به نمايش بگذاريم ، بدون ترديد ، قرآن كريم چون نگيني در ميان آنها خواهد درخشيد و با وجود فرامين اين كتاب آسماني ديگر هيچ نيازي به ارشادات و بيانات ساير منابع اخلاقي نخواهيم داشت .
آشنايان با قرآن به خوبي مي‌دانند كه هيچ كتابى به اندازه‌ي قرآن كريم به اخلاق نپرداخته و جلوه‌هاي گوناگون آن را مورد توجه قرار نداده است . به جرأت مي‌توان گفت كه بيشتر آيات قرآن اخلاقي است و حتي بسياري از داستانهاي آن هدف اخلاقي دارد .
قرآن كريم يكي از مهمترين اهداف بعثت پيامبران را تزكيه‌ي نفس و پرورش اخلاقي انساني مي‌داند آنجا كه مي‌فرمايد :
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ»1
خداوند بر مؤمنين منّت نهاد كه در ميان آنان رسولي از خودشان برانگيخت تا آيات خدا را بر آنها تلاوت كند و نفوسشان را تزكيه نمايد و به آنان كتاب و حكمت بياموزد اگرچه پيش از آن در گمراهي آشكار بودند.
بزرگ معلم بشريت حضرت رسول اكرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلم نيز صراحتاً مي‌فرمايد: مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را به اتمام برسانم.2
پروردگار متعال در قرآن كريم، تكريم بني آدم را يادآور مي‌شود و نفس انساني را به عنوان يك گوهر گرانبها و ملكوتي به او معرفي نموده، حفظ و حراست از اين گوهر ارزشمند را از او طلب مي‌كند. به بيانهاي گوناگون از او مي‌خواهد كه نفس شريفش را از بديها و زشتيها پاك و منزّه سازد و نهال مكارم اخلاق را در وجود خويش پرورش داده به شكوفايي وادارد تا به بهشت جاوداني راه يابد.
در واقع قرآن كريم حركت تكاملي انسان را ترسيم مي‌كند و شناخت اين كتاب شريف، مبدأ اين حركت است. با قرآن اين فرصت پيدا مي‌شود كه انسان پايگاه خود را در جهان هستي و عوالم آن بشناسد، مقصود از آفرينش خود را بداند و عوامل صعود و يا سقوط خويش را نيك دريابد.
در جاي جاي اين كتاب شريف، از نفس انساني با عنوان قلب ياد مي‌كند و او را هشدار مي‌دهد كه اين قلب را سالم نگاه‌دارد تا مركز ايمان و يقين، ذكر و بيداري، آرامش و رأفت و هدايت و طهارت باشد و آن را از بيماري و آلودگي بازدارد كه چنانچه قلب بيمار شود مركز كفر و نفاق و ضلالت، قساوت و خيانت و ترديد و لغزش خواهد بود.
از سوي ديگر قرآن كريم مكرّر يادآور مي‌شود كه خداوند از همه‌ي افعال و افكار انسان آگاه است تا آدمي خويش را در همه‌ي حالات و در تمامي گفتار و كردار خويش زير ذرّه بين پروردگار ببيند و فراموش نكند كه بزودي تحت محاسبه‌ي دقيق خداوندي قرار خواهد گرفت و به كوچك و بزرگ اعمالش رسيدگي خواهد شد هر چند به اندازه‌ي دانه‌ي خردلي باشد.3
انساني كه تحت تربيت قرآن كريم به اين باور رسيد، ديگر هيچ مسامحه و اهمالي در مؤاخذه و حساب الهي نمي‌بيند و مي‌يابد كه ناگزير است به تهذيب نفس خويش بپردازد و اعمال و نيات خويش را اصلاح كند و از تمامي لحظات عمر خويش و همه‌ي امكاناتش در راه پرداختن به اعمال نيك بهره‌ بگيرد و از اين همه فقط و فقط رضاي او را در نظر داشته باشد.
چنين شخصي براي زندگي خويش، مرزهاي دقيقي قرار مي‌دهد و از به زبان آوردن كلمه‌اي يا اندختن نگاهي و يا افتادن در انديشه‌اي كه رضاي خدا در آن نباشد، دوري مي‌كند چرا كه باور دارد كه:« إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»4 همانا گوش و چشم و دل همه مسئولند.
آدمي در مراجعه به قرآن كريم ، گذشته از شناخت حقيقت جان خويش و پيوندش با خداي تعالي، از حقيقت دنيا و آخرت و چگونگي ارتباط با ديگر افراد بشر، نيز آگاه مي‌شود و اين شناخت فرصت اين را فراهم مي‌كند كه در مسير صحيح و طبيعي زندگي قرار گيرد. آري، انسان با تربيت قرآني در جهت مراعات حقوق سايرين نيز مي‌كوشد و هرگز حاضر نيست هيچ حقي را از هيچ‌كس ضايع سازد چرا كه منشأ حق و مأخذ قانون را الهي مي‌داند و معتقد است همه‌ي حقوق از حق خداوند مايه مي‌گيرد.
آيات ملكوتي قرآن به انسان مي‌آموزد كه جهان را مجموعه‌اي يگانه، منسجم و هماهنگ بداند كه در آن همه چيز هدفدار است و به سوي مقصد عالي آفرينش به پيش مي رود و بر او نيز لازم است كه با اين مجموعه همراهي كند.
قرآن كريم طي آياتي به انسان الهي هشدارمي‌دهد كه نبايد از رحمت خداوند مأيوس باشد. نااميدي همچون نقطه‌ي سياهي است كه اگر بر جان آدمي چيره شود، سبب تباهي و سقوط او خواهد شد اما اين نقطه‌ي سياه را به زندگي انسان قرآني راهي نيست. او با نگرشي مثبت به زندگي مي‌نگرد و هيچ راه بسته و گره ناگشودني در برابر خود نمي‌بيند بلكه به سبب ايمان و اميد به پروردگار يكتا، افقهاي روشني را در پيش روي خويش گسترده مي‌بيند.اين فرمان قرآن است كه:
« لاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»5 از رحمت خدا مأيوس نشويد كه تنها گروه كافران از رحمت خدا مأيوس مي‌شوند.
در واقع انسان تربيت شده در مكتب قرآن، در حالتي بين بيم و اميد زندگي مي‌كند؛ بيمناك است. زيرا خداوند را مؤاخذه‌گر دادگري مي‌داند كه به تك‌تك اعمالش رسيدگي مي‌كند و اميدوارست به فضل و رحمت او كه همه چيز را شامل مي‌شود، وجود اين حالت بزرگترين انگيزه براي واداشتن آدمي به تحرك و عمل مي‌شود و او را از سكون به حركت، وامي‌دارد، از كسالت به نشاط مي‌خواند، از خواري به عزّت سوق مي‌دهد و از زشتيها به زيبائيها هدايت مي‌كند. و صد البته معلمين معصوم قرآن نيز همين روش را پيش روي انسان گشوده‌اند و با كلام نوراني خويش، اهميت اخلاق را به وي يادآوري فرموده‌اند كه، به عنوان حسن ختام فقط به يك روايت شريف اكتفا مي‌كنيم.
مولا اميرالمؤمنين عليه‌السلام مي‌فرمايند: حتي اگر به بهشت اميدوار نبوده و از آتش دوزخ نمي‌هراسيديم و پاداش و مجازات اعمال را نيز باور نداشتيم سزاوار بود در جستجوي مكارم اخلاق باشيم كه راه پيروزي و سعادت است. 6

پی نوشت ها
1- آل‌عمران/164

2- مستدرك/ج2 ص283

3- لقمان/16
4- اسراء/36

5- يوسف /87

6- مستدرك/ج2ص283

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید