« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ »
اي كسانيكه ايمان آوردهايد از خدا و رسول و از اولوالامر كه از شمايند اطاعت كنيد.(سوره نساء/آيه59)
در ذيل اين آيه، احاديث بسيار فراواني وجود دارد. آيتاللهصافي كتابي به نام معرفت امام دارد ، ايشان در اين كتاب مينويسد كه بيش از 300 حديث داريم كه اولوالامر يعني 12 امام و مفصل بحث كرده كه اولوالامر، هرگز به غيرمعصوم گفته نميشود.
ما دو يا سه حديثي كه اين آيه را به آقا بقيةالله ربط داده، خدمتتان تقديم ميكنيم:
وقتي آيه نازل شد، جابربنعبداللهانصاري به خدمت آقا رسولالله آمد. عرض كرد يا رسولالله، خدا را شناختيم، رسول خدا را هم شناختيم، اين اولوالامر چه كساني هستند كه خدا اطاعت آنها را در رديف اطاعت خودش و رسولش قرار داده است؟
حضرت فرمود: هم خلفائي؛ اي جابر آنها جانشينان من هستند، و ائمةالمسلمين من بعدي؛ و امامان مسلمانها هستند پس از من، اولهم عليبنابيطالب ثم الحسن ثم الحسين ثم عليبنالحسين؛ نخستين آنها اميرمومنان، دومين آنها امام مجتبي، سومين آنها سيدالشهداء، چهارمين آنها عليبنالحسين، امام زينالعابدين، ثم محمدبنعليٍ المعروف في التوراة بالباقر، سپس امام محمدبنعلي كه در تورات لقب او باقر است، فاذا لقيته فاقرأه مني السلام؛ وقتي خدمت امام باقر رسيدي، سلام مرا به او برسان، ثمالصادق، جعفربن محمد؛ سپس امام صادق ، ثم موسيبن جعفر؛ سپس امام كاظم، ثم عليبن موسي؛ سپس امام رضا، ثم محمدبنعلي؛ سپس امام جواد ، ثم عليبن محمد؛ سپس امام هادي، ثم الحسن بنعلي؛ سپس امام حسن عسكري، ثم سميي و كنيي؛ سپس آن بزرگواري كه همنام و همكنيهي من است يعني نامش همنام رسولالله و كنيهاش ابوالقاسم است، حجةالله في ارضه؛ كه حجت خدا در روي زمين است، و بقيته في عباده؛ و ذخيرهي خداوند در ميان بندگان است، ابنالحسنبنعلي؛ فرزند امام حسن عسكري، ذاكالذي يفتحاللهتعاليذكرهبه مشارق الارض و مغاربها؛ اين همان بزرگواري است كه خدا به وسيلهي او، شرق و غرب عالم را ميگشايد، ذاك الذي يغيب عن شيعته و اوليائه؛ اين همان امام بزرگواريست كه از شيعيان و دوستانش مخفي ميشود، غيبت ميكند، غيبةً لا يثبت علي القول بامامته إلّا من امتحن الله قلبه للايمان؛ در دوران غيبت، بر اعتقاد به امامت آن حضرت نميماند، مگر كساني كه خدا قلبشان را با ايمان آزموده است يعني افراد خاصي را در اعتقاد به امامت آن بزرگوار ميمانند.
بعد جابر عرض كرد يا رسولالله، آيا شيعيان او در زمان غيبت، از وجود ايشان نفع ميبرند؟ يعني آيا بود و نبود ايشان مساوي است يا فرق ميكند؟ پيامبر فرمود: اي والذي بعثني بالنبوة، بلي، سوگند به خدايي كه مرا به نبوت برانگيخت، انهم يستضيئون بنوره؛ شيعيان آن حضرت، از نور او كسب نور ميكنند، و ينتفعون بولايته في غيبته؛ و در دوران غيبت، از ولايت او برخوردار ميشوند، كانتفاع الناس بالشمس و ان تجللها سحاب؛ همانگونه كه مردم از خورشيد استفاده ميكنند هنگامي كه در پشت ابر قرار بگيرد، يا جابر هذا من مكنون سرّ الله؛ اي جابر اين كه گفتم از رازهاي مكنون پروردگار است، و مخزون علمه؛ از گنجينهي دانش خداوند است، فاكتمه إلّا من اهله؛ اين را مخفي بدار مگر از كساني كه اهليت داشته باشند، فقط به كساني كه اهل هستند بگو.
در اين زمينه چهار تا حديث از رسول الله ، امام سجاد، امام صادق و آقا بقيةالله داريم كه آقا بقيةالله را در زمان غيبت به خورشيد پشت ابر تشبيه نمودهاند.
پس در اين حديث ، اسامي 12 امام از شخص رسولالله به روايت جناب جابر براي ما نقل شده است.
در همين زمينه روايتي از اميرمؤمنان عليهالسلام داريم كه ايشان نيز اسامي 12 امام را در ذيل اين آيه شريفه، خطاب به سليمبنقيس بيان فرموده است بعد در آخر به ايشان خطاب ميكند: والله يا بنيهلال (سليم بن قيس از قبيلهي هلال بود). اي فرزند هلال، به خدا سوگند، منهم مهدي هذه الامة؛ از همين 12 نفر است، مهدي اين امت، الذي يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا، و الله اني لاعرف جميع من يبايعه بين الركن و المقام؛ به خدا سوگند من علي همهي كساني كه در بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت ميكنند را ميشناسم، و اعرف اسماء الجميع و قبائلهم؛ اسامي همهي آنها را و نام قبيلهي آنها را ميدانم.
اين حديث را وقتي صاحب شواهد التنزيل، در ذيل اين آيهي شريفه نقل ميكند، حديث منزلت را نقل ميكند كه پيامبر فرمود: علي براي من، همانند هارون براي حضرت موسي است. بعد ايشان مينويسد استاد ما يعني حافظ ابوحازم، اين حديث را از پنج هزار طريق نقل كرده است.
صاحب تحفهي اثنيعشريه يعني شاه ولياله دهلوي 12 حديث قطعي را رد كرده كه يكي از آنها حديث منزلت است، يكي از آنها حديث غدير است، و مرحوم صاحب عبقات هم براي هر يك از آنها ردّي نوشته است كه اخيراً خلاصهي آنها رد 20 جلد چاپ شده است، هر حديثي گاهي در يك جلد در اثبات سند و يك جلد در اثبات دلالت شده است كه اين حديث يقينا از پيامبر رسيده و يقينا دلالت ميكند بر امامت بلافصل اميرالمؤمنين.
در ذيل همين آيهي شريفه، امام باقر عليهالسلام فرمود: هم المعصومون؛ اولوالامر آنهايي هستند كه معصوم هستند، المطهرون؛ آنهايي هستند كه از هر گناه و هر پليدي پاك هستند، الذين لا يذنبون؛ هرگز گناه نميكنند، و لا يعصون؛ و هرگز خدا را معصيت نميكنند، و هم المويدون؛ اينها مورد تأييد خداوند هستند، الموفقون؛ خدا به اينها توفيق عنايت فرموده است، المسدَّدون؛ خدا زير بغل اينها را گرفته يعني نميگذارد كه اينها گناه كنند، بهم يرزق الله عباده؛ به وسيلهي اينها باران از آسمان ميبارد، و بهم يخرج بركات الارض؛ به وسيلهي اينها خداوند بركات زمين را بييرون ميفرستد، و بهم يمهل اهل المعاصي؛ به وسيلهي اينها خدا به معصيتكاران مهلت ميدهد، و لا يجعل عليهم بالعقوبة و العذاب؛ در عذاب و عقاب گنهكاران خدا به وسيلهي اينها، عجله نميكند ، لا يفارقهم روح القدس؛ روح القدس كه بزرگترين ملك از ملائكه است، هرگز از اينها جدا نميشود، و لا يفارقهم؛ قرآن هم از اينها جدا نميشود، صلوات الله عليهماجمعين؛ كه تمام درود و رحمت خدا بر اينها باد.
ما فقط قسمتي از حديث كه مربوط به بحث ماست را ذكر ميكنيم و گرنه بعضي از احاديث خيلي طولاني است.
باز امام باقر عليهالسلام در يك حديث طولاني ميفرمايد: اياناً عني خاصةً؛ خدا فقط ما را قصد كرده است، اينكه فرموده است اولوالامر ، فقط ما 12 امام را قصد كرده است.
در ذيل همين آيه ، امام صادق عليهالسلام تكتك 12 امام را نام ميبرد، بعد ميفرمايد: إن الارض لا تصلح ألا بأمام؛ زمين اصلاح نميشود مگر به وسيلهي امام، و من مات لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية؛ هر كس بميرد، در حالي كه امامش را نميشناسد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.
بعد در ذيل آيهي شريفه ، امام سجاد عليهالسلام، نام تك تك 12 امام را ميبرد و در پايان مي فرمايد: تمتد الغيبة بولي الله الثاني عشر من اوصياء رسول الله و الائمة بعده؛ غيبت ادامه پيدا ميكند براي دوازدهمين امام از اوصياء پيامبر و از امامان بعد از پيامبر، يا ابا خالد (خطاب به اباخالد كابلي) ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من اهل كل زمان ؛ كساني كه در زمان غيبت آقا بقيةالله زندگي ميكنند و منتظر ظهور او هستند و معتقد به امامت او هستند، اينها از اهل هر زمان برترند.
خدا آنقدر احسان و عنايت كرده ، براي اهل زمان غيبت، بينش و شناخت عطا فرموده كه نديده، باور كردهاند كه زمان غيبت براي آنها از لحاظ يقين به وجود حضرت، مانند زمان حضور شده است.