emam zaman130

در روی این کره ی خاکی وجود نازنینی هست که بسان نگینی ارزشمند بر حلقه ی خلقت خودنمایی می کند. در زیر این سقف لاجوردی عزیز بزرگواری هست که همچون خورشیدی بر تارک آفرینش می درخشد.
ولی افسوس و صد افسوس که تابش همیشگی این خورشید فروزان ما را از درک حضورش غافل ساخته است ؛ بسان ماهیانی که مست شناگری در دریــای روان از نعمت وجود آب بی خبرند ، آنسان غرقه ی دریای نعمتیم که وجود ولی نعمت را از یاد برده ایم!!!
به راستـی چـرا نمی بینیم دست کریمی را که سبب اتصال زمین و آسمان است و از برکت وجودش نه فقط انسانها که حتی مرغ هوا و ماهی دریا نیز بهره مندند؟!
چگونه حس نمی کنیم طپش قلب مهربانی را که به منزله ی قلب عالم امکان است و هستی حیاتش را وامدار اوست ؟!
از چه رو نمی بینیم دیده ی بینایی را که چشم خدا در میان خلق است و همیشه و همه جا نگران ماست ؟!
چرا نمی یابیم شمیم خوش حضور عزیزی را که عالم به یمن حضورش برپاست ؟!
چطور نمی شنویم زمزمه ی دعای آن بزرگی را که آبرومند درگاه الهی است و همواره دستش به دعا برایمان بلند است ؟!
مـگـر نه این است که سفره ی خلقت برای او و پدران بزرگـوارش گستـرده شده و مـا به طفیـل او بـر سـر این سفـره میهمـان شده ایم ؟ پس چرا حرمت این سفره و صاحب سفره را نگه نمی داریم ؟ چرا جمعی از وجودش بی خبریم و برخی از حضورش غافل ؟؟؟؟!!
آیا هنوز زمان آن نرسیده است که اندکی رسم ادب بیاموزیم و آداب استفاده از این همه لطف و انعام را رعایت کنیم ؟
مـگـر جـد بـزرگـوارش مخاطب کلام رب العـالـمین نیست که " لولاک لما خلقت الافلاک" وامروز کسی را نزدیکتر از او به رسول خدا (صلی الله علیه و اله وسلم ) می توان یافت ؟ یازدهمین خلف صالح حضرتش و دوازدهمین وصی پاک ایشان جز اوست ؟
مگر پیام آور رحمت او را فرزند خویش ننامید آنجا که فرمود :" ان خلفائی و اوصیائی و حجج الله علی الخلق بعدی الاثنی عشر، اولهم اخی و اخرهم ولدی ، قیل : یـا رسول الله و من اخوک ؟ قـال : علی ابن ابیطالب قیل : فمن ولدک ؟ قال : المهدی ، الـذی یـمـلـوها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا"

خلفـا و اوصیـای من و حجت های خـدا بر مـردم پس از من دوازده نفـرند، اولـین آنها بـرادر من و آخرین آنها فـرزند من است . گفته شد : ای رسول خدا بـرادر شما کیست؟ فرمودند: علی ابن ابیطالب گفته شد : فرزند شما کیست؟ فرمودند: او همان مهدی است که زمین را از قسط و عدل پر می کند چنانچه از ظلم و جور پر شده است.1
آری اکنـون مـائیم و محضـر مبارک این امام بـزرگـوار ، عـزیـزی کـه خورشید وجـودش از پس ابـرهای تیره و تار غیبت بر ما می تابد و خوان لطف و احسانش هم چنان گستـرده است ؛ پس سزاوار است بیش از این در رعایت ادب در محضـرش بکوشیم و حرمـت ولی نعمتی اش را پاس بداریم که درک حضـور آن در یگانه ی عالم ، کیمیایی است که آنچه بر آن نام زندگی نهاده ایم به حیات طیبه بدل خواهد ساخت.

پی نوشت ها

1- منتخب الاثر جلد اول ص 105 به نقل از فرائد السمطین

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید