چه بايد كرد تا ما در ميانهي اين غوغاي وانفسا راه نجات را گم نكنيم؟ چه بايد كرد تا از خطر اين همه لغزشگاه رهايي يابيم؟ چه بايد كرد تا از ميان اين همه دام دانهاي كه شياطين جني وانسي براي فريبمان گستردهاند، رها شويم؟
به هرسو كه مينگريم دام وسوسهاي ما را به خويش ميخواند!! به هر طرف كه نظر مياندازيم سفرهي حيلهاي برايمان گسترده شده! بازار گناه داغ داغ است، شياطين بيش از هميشه در كميناند وتيرهاي سهمگين دشمن دل ودينمان را نشانه گرفته!! به راستي چه بايد بكنيم؟ چگونه خويش را از شر اين همه تهاجم برهانيم؟ آيا راه نجاتي هست؟!
آري، هميشه راه نجاتي هست، اگر آن را گم نكنيم. هميشه قلعهي محافظي هست اگر آن را بشناسيم. فراموش نكنيم كه ما پروردگاري داريم مهربان كه ما را تنها نگذارده است؛ او بر ايمان پناهي آفريده است عزيز وياوري قرارداده است رئوف!!
كهف حصيني كه ما را از هر خطر وخطايي ميرهاند؛ فريادرس عزيزي كه ما را از هر شر گزندي محفوظ ميدارد؛ امام مهرباني كه آغوش گرمش ما را در برابر هر دشمني محافظت ميكند به شرطي كه اورا بشناسيم، به سويش بشتابيم، به دامانش پناه ببريم واز او ياري بخواهيم.
يقين داشته باشيد كه سپر يادش، كمان بغض دشمنانش وقلعهي محبتش ما را از همهي خطرات مصون ومحفوظ نگاه خواهد داشت.
والسلام