در جادهي زندگي همواره راههاي فرعي و پرتگاههايي وجود دارد كه ما انسانها با اختيار، خود را از تنها راه مستقيم كه به سعادت ختم ميشود، منحرف ميكنيم و اگر در اين راه نيز از گلستان وجود خود مراقبت نكنيم، علفهاي هرز گناه در تمام وجودمان ريشه ميدواند و نكبت معصيت رهايمان نميكند. به گونهاي كه قلبهايمان را تيره ميكند و روشنايي و نورانيت را از روحمان ميگيرد و ما را از صراط مستقيم هدايت دورتر و دورتر ميكند.
اما اين سؤال ذهن هر فردي را كه به سعادت خود ميانديشد، رها نميكند كه آيا راه نجات و درماني هم وجود دارد؟ آيا ميشود از كولهبار سنگين سيئات رهايي يافت؟
حقيقت آن است كه تنها نقطهي اميد براي دستهاي خالي و آلوده به گناه ما بندگان تفضل و رحمت الهي است.
درست است كه ما با اوامر الهي مخالفت نمودهايم و با سوء عمل خود نتوانستهايم آنگونه كه خداوند ميخواهد به طاعت او پايبند بمانيم و قدم در مسير گناه و نابودي خود گذاشتهايم. ولي آن زمان كه سيهروزي و بدبختي خود و فرورفتن در باتلاق گناه را درك ميكنيم و مراتب بيلياقتي و بياستحقاقي خود را براي دريافت ذرهاي از لطف خداوند درمييابيم و به دنبال دستاويزي براي رهايي و نجات خويشتن هستيم، تنها راه نجاتمان خورشيد فضل الهي است كه دلسردي ما را به پشتگرمي و نااميدي ما را به اميدواري بدل ميسازد.
آري خداوند مهربان از روي فضل و رحمت خود راه درمان بيماري گناه و بازگشت به سوي خودش را نبسته و در توبه را به روي همهي بندگان گنهكار باز گذاشته است. در روايتي آمده است كه در صدر اسلام جواني به نام «بهلول» زندگي ميكرد. روزي در حالي كه گناهي بس بزرگ مرتكب شده بود به خدمت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم رسيد و دربارهي كردهي خود به ايشان توضيح داد. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم رو به او نمودند و فرمودند:« از من دور شو اي فاسق! ميترسم كه به آتش تو بسوزم! چقدر نزديكي به آتش! »1 بهلول پس از عتاب پيامبر از نزد ايشان رفت و به كوههاي اطراف مدينه پناه برد. او چهل روز دست به گردن بست و به گريه و توبه و انابه و زاري پرداخت. پس از چهل روز آياتي از سورهي آلعمران بر رسول اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم نازل گرديد:
« كساني كه وقتي فحشايي مرتكب ميشوند يا به خود ظلم ميكنند خدا را ياد ميكنند، پس براي گناهانشان استغفار مينمايند- و چه كسي جز خدا گناهان را ميبخشايد؟ - و بر آنچه كردهاند در حالي كه ميدانند اصرار نمي ورزند؛ پاداش ايشان مغفرت از جانب پروردگارشان است و بهشتي كه از زيرش نهرها جاريست در حالي كه در آن جاودانند و چه خوب است پاداش اهل عمل » 2
پيامبر پس از تلاوت آيه به همراه اصحابشان به نزد آن جوان رفتند. وقتي در بيابان به او رسيدند ديدند كه ميان دو صخره ايستاده، چهرهاش سوخته و مژگانش از بس گريسته ريخته، خاك بر سر ميريزد و مناجات و تضرع و ندبه ميكند. رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم به او نزديك شد، دستهايش را از دور گردنش گشودند و غبار از سر و رويش زدودند و فرمودند:
« بهلول! بشارت تو را كه آزاد شدهي خدايي از آتش » سپس رو به اصحاب نمودند كه: « گناهان را آنگونه كه بهلول تدارك (و جبران) كرد تدارك كنيد.... » 3
اين روايت نشان ميدهد كه پريشاني و پشيماني واقعي قلبي كه باعث شوريدگي و التماس و التجاي ذليلانه و معترفانه در درگاه الهي باشد، نبكو و بلكه لازم است. و رسول مكرم اسلام هم، چنين توبهاي را به عنوان الگو معرفي كردهاند تا ديگران نيز آن را در جبران زشتيها و گناهانشان نقطهي مطلوب قرار دهند.
قبل از اينكه به بيان مراحل توبه و يا مراحل درمان گناهان خود بپردازيم ميخواهيم مژدهاي بدهيم كه « إن الله يحب التوابين » 4 علاوه بر اينكه خداوند توبهكنندگان را دوست ميدارد ميفرمايد: «.... لا تقنطوا من رحمت الله ان الله يغفر الذنوب جميعا ....»5 از رحمت خدا نااميد نگرديد، بيترديد خداوند همهي گناهان را ميآمرزد.
اين آيه با صراحت بيان ميدارد كه راه توبه به روي همهي افراد باز است و وسعت و دامنهي پذيرش توبه تا آن جاست كه شخصي در محضر حضرت رضا عليهالسلام گفت: خدا لعنت كند كسي را كه با علي عليهالسلام جنگيد . امام رضا عليهالسلام فرمود: « قُل الّا من تابَ و أصلح» بگو مگر كسي كه توبه كرد و خود را اصلاح نمود. 6 و اين بيانگر لطف الهي نسبت به گناهكاران است كه راه بازگشت را به سوي هيچكس نميبندد. كه حال به بيان شرايط مراحل توبه ميپردازيم و اميد آن داريم كه آتش گناه هيچگاه به گردمان حلقه نزند:
گام نخست: قطع و ترك گناه، آدمي كه ندامت و دلشكستگي سراپايش را گرفته باشد، وقتي قصد توبه كند، ديگر لحظهاي به فكر بازگشت به گناه نيست. توبهگر واقعي در گام نخست سعي ميكند كه واقعاً عزمش را جزم كند و به آلودگيهاي پيشين بازنگردد. او با خود قرار ميگذارد و با خداي خود عهد ميكند كه هرگز به تكرار زشتيهايش نپردازد و ديگر هرگز به سوي آن چه بين او و خدايش فاصلهاي ميانداخته ، نرود.
گام دوم: پريشاني و پشيماني از گناهان سابق، در اين مرحله، توبهگر بايد ابتدا به يادآوري گناهان خود بپردازد، به اين كه آيا روزي از زندگيش بدون آسيبپذيري از گناه گذشته است؟! به رفتار و گفتارش كه با معصيت مأنوس بوده و يا قلبش كه از ياد خدا غافل بوده است و در آن زمان كه لغزشهاي بيشمارش را از نظر ميگذراند و كفران نعمتها، ناجوانمرديها، خيانتهاي پيدا و نهانش، از پيش چشمش عبور ميكند، احساس ميكند كه خرمن سنگيني از معصيت را بر دوش ميكشد و تازه اينها نافرمانيهايي است كه به ياد ميآورد، اما چه بسيار از كردههاي زشت كه اصلاً آنها را به خاطر نميآورد. وقتي كه اين همه را با خود مرور ميكند با تمام وجود سنگيني بار معصيت را درمييابد ، از درون ميشكند، پريشاني و پشيماني به جانش ميافتد و اضطراب از مؤاخذهي الهي لحظهاي گريبانش را رها نميكند و به دنبال راه نجات ميگردد!! از سويي گذشتهي تاريك و سياهش را ميبيند و سرشكسته و شرمنده ميشود و از ديگر سو ترس از عذاب خدا و هراس از آتش جانش را مي آزارد. اين است كه در پيشگاه خداوند زانو ميزند و به آنچه كرده اعتراف ميكند.
گام سوم: تصميم بر انجام ندادن دوباره گناه، در اين مرحله پشيماني و پريشاني توبهگر، او را بر سر خط آغاز طاعت و پايان معصيت رساندهاند و پيشينهي تاريك و ظلمانياش او را متنبه ساخته و در او انگيزهاي قوي ايجاد كرده كه هيچگاه به بازگشت نينديشد.
گام چهارم: تلافي و جبران گناه، براي جبران گناه نه تنها بايد آثار گناه را از لوح دل شستشو داد بلكه بايد آثار درخشان كارهاي نيك را جايگزين آن نمود و بايد هر فريضهاي را كه ضايع شده جبران نمايد. براي فردي كه پدر و مادر خود را آزار داده است و اكنون توبه نموده، تنها قطع آزار كافي نيست بلكه بايد با شيريني محبت خود، تلخي آزار را جبران نمايد. در آيه 7 سوره فرقان چنين آمده است:
« الا من تاب و ءامن و عمل عملاً صالحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات.... »
مگر كساني كه توبه كنند و ايمان آوردند و عمل صالح انجام دهند پس آنهايند كه خداوند گناهانشان را تبديل به نيكيها ميكند.
و آن توبهاي مورد قبول است و موجب محو گناهان ميگردد كه با عمل توأم باشد. پس بايد آثاري را كه گناهان در زندگي پديد آوردهاند با كارهاي نيك جبران و اصلاح نمود.
حضرت باقرالعلوم عليهالسلام در روايتي چنين فرمودهاند: توبه كننده از گناه همانند كسي است كه گناه ندارد و آنكه در گناه بماند و در عين حال استغفار كند همانند مسخرهكننده است. 7
گام پنجم: توبهكننده بايد به فكر اداي حقالله و حقالناس باشد، او بايد سرشكسته و شرمنده از گناه، اگر نمازهاي قضايي دارد، جبران كند. اگر حقوق مالي الهي بر عهده دارد، ادا كند و حق را به صاحب آن بازگرداند و براي جبران دينهايي كه به گردن دارد، تلاش كند. توبهكننده بايد بداند كه حقالناس چيزي نيست كه بتوان به راحتي از كنارش گذشت و در بازگرداندن آن بتوان مسأله را با اهمال و تسامح و تساهل برگزار كرد، چرا كه يكي از شرايط توبه و استغفار، پرداخت حقوق مردم است.
گام ششم: استغفار زباني، به اين سخن گهربار از اميرالمؤمنين علي عليهالسلام در بيان شش شرط اصلي توبه توجه فرماييد:
ايشان ميفرمايند:
اول پشيماني بر آنچه گذشته است
دوم: عزم براي ترك بازگشتن به سوي آن گناه
سوم: هر فريضهاي كه ضايعش كردهاي ادا كني
چهارم: خارج شوي به سوي مردم از آنچه كه بين تو وآنها است (حقوق مردم را ادا كني) تا آنكه خداوند را پاكيزه و در حالي كه گناهي به گردنت نيست، ملاقات كني
پنجم: گوشتي كه بر تنت بر اثر معصيت روييده را قصد كني و آنها را با اندوهها از بين ببري تا آنكه گوشتي غير از آن (بر تنت) برويد
ششم: بر جسم خود مرارت عبادت و طاعت را بچشاني همانگونه كه شيريني معصيت را چشاندهاي. پس آنگاه ميگويي :« أستَغْفِرُالله » 8
اگر آدمي نادم و پريشان از نفس خويش و عمل خود است، بايد رو به استغفار كند و براي تكميل استغفار، چارهاي از پيمودن اين قدمها نيست. اگرچه در گام آخري كه در كلام اميرالمؤمنين عليهالسلام آمده درجات بالاي استغفار را هدف گرفتهاند و شايد خارج از تحمل عادي انسان تلقي شوند، اما اينقدر هست كه چهارگام نخست د ركلام مولا كاملاً براي او ميسورند.
در واقع انسان در هر لحظه مأمور به توبه است. در روايات متعددي آمده كه هر گاه مؤمن مرتكب گناهي شود تا هفت ساعت به او مهلت داده ميشود كه اگر در اين هفت ساعت توبه كرد، گناه او در نامهي عملش ثبت نميگردد. اما پس از توبه يكي از آثار درخشاني كه شامل حال توبهگر ميشود چنين است كه امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: « هنگامي كه بنده توبهي حقيقي كرد خداوند او را دوست ميدارد و در دنيا و آخرت گناهان او را ميپوشاند، هر چه از گناهان كه دو فرشتهي موكل بر او برايش نوشتهاند از يادشان ببرد و به اعضا بدن وحي ميكند كه گناهان او را پنهان كنيد و نقاط زمين ( كه او در آن گناه كرده) فرمان ميدهد گناهان او را پنهان كنيد، پس توبه كننده با خدا ملاقات ميكند بهگونهاي كه هيچ چيز نيست تا در پيشگاه خدا گواهي بدهد كه او گناهي انجام داده است. »9
و اين محبت خاص خداوند به توبهكنندگان است . حال كه راه درمان بيماري خطرناك گناه را دانستيم و به سوي توبه رو آورديم بايد بدانيم از ديگر راههاي مبتلا شدن به بيماري گناه، وفاداري بر توبه است.
امام سجاد عليهالسلام در قسمتي از دعاي سيويكم صحيفهي سجاديه فرمودهاند: « پروردگارا با تو شرط و قراري ميگذارم ، اينكه به آنچه ناپسند تو است بازنگردم و ضمانت ميكنم به كاري كه نزد تو مذموم و نكوهيده است رجوع ننمايم و عهد و پيمان من اين كه از جميع گناهان دوري گزينم. »
براستي كه اين تعهدي است سنگين و طاقتفرسا كه فقط با تفضل و عنايت حقتعالي است كه ميتوانيم بر ترك معصيت و وفاداري بر توبه پايبند بمانيم و تلاش كنيم كه هيچگاه از نقض عهدكنندگان و پيمانشكنان نباشيم تا مبادا مشمول لعنت خدا و سوء مجازات د رآخرت قرار گيريم. ما بندگان به خوبي ميدانيم كه علاوه بر آنكه هيچ عمل قابل عرضهاي كه با انجام آن حق عبوديت خداوند را ادا كنيم، در اختيار نداريم ، تازه خرمن سنگيني از گناهان را نيز به همراه داريم و به همين جهت تنها و تنها به در رحمت و فضل خداوند ميتوانيم اميد ببنديم تا ما را نجات بخشد و به سعادت ابدي برساند. البته در راه توبه نبايد بگذاريم كه شيطان، جانمان را به هلاكت يأس و نااميدي از رحمت ايزدي بكشاند و با اميد بستن به دستگيري و نجاتبخشي و چشمپوشي پروردگار متعال دست به دامان رحمت واسع سرمدي شويم.
در پايان علاوه بر اينكه شما عزيزان را به خواندن دعاي سيويكم صحيفهي سجاديه درباره توبه و درخواست توفيق انجام آن دعوت مينماييم به فرازي از آن نيز اشاره ميكنيم:« بارالها! در اين موقعيتي كه هستم به سويت توبه ميكنم، توبه از گناهان بزرگ و كوچك و از لغزشهاي پنهان و آشكار و از زشتيهاي گذشته و تازهام به سوي تو توبه ميكنم، توبهاي كه ديگر فكر گناه كردن در دلم خطور نكند و فكر بازگشت به گناه را ننمايم...... بارالها! شرط ميكنم كه به آنچه نميپسندي ، برنگردم و ضمانت ميكنم كه به آنچه سرزنش ميكني، بازنگردم و عهد ميكنم كه از تمام گناهان هجرت كنم، .... بارالها جز با محافظت به توبه وفادار نيستم و جز با توانايي و قدرت تو نميتوانم خود را از خطاها دور كنم، پس مرا با نيرويي كافي نيرومند ساز و با محافظتي نگاهدارنده ، سرپرستي كن. »
پی نوشت ها
1- الامالي (صدوق) ، مجلس11، ح3 2- آلعمران/135 و 136
3- الامالي (صدوق) مجلس11،ح3 4- بقره/222
5- زمر/53 6- وسايلالشيعه/ج11 ص266
7- كافي/ج2 ص 435 8- فلاحالسائل باب 21 ص 198
9- اصول كافي ج 2 ص 435