« آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ »(سوره بقره/آيه285)
اين آيهي شريفه مربوط به شب معراج است. روايات فراواني در ذيل اين آيهي شريفه آمده كه رسول الله صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند: شبي كه من به معراج رفتم تا رسيدم به آنجايي كه حتي جبرئيل آنجا پا ننهاده كه قرآن از آن به قاب قوسين أو ادني تعبير كرده است ، وقتي به آنجا رسيدم خداوند منان فرمود: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ ؛ پيامبر به آنچه از پروردگارش نازل شده، ايمان آورد، من هم عرض كردم، والمؤمنون؛ بار پروردگارا من ايمان آوردم و باور داران، ايمان آورندگان، مؤمنان از امت من، آنها نيز ايمان آوردند ، خدا فرمود:صدقت يا محمد.
بدون ترديد اينجا از مواردي است كه جبرئيل واسط نيست. در غالب آيات الهي كه بر پيامبر نازل شده، پيك وحي واسط است ولي اينجا مكاني است كه ديگر جبرئيل گفت يا رسول الله اگر به اندازهي بند انگشت جلوتر بروم ، بالهايم ميسوزد و احدي قبل از شما به اين نقطه پا ننهاده است. اينجا ذات اقدس الهي بر پيامبر تجلي ميكند، اين تجلي يك تجلي نيست كه با ديدگان قابل مشاهده باشد بلكه با آن عنايت خاص پروردگار كه بر حضرت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم تجلي نموده، پيامبر اكرم نيز با آن فهمش، دركش، بصيرتش اين تجلي را احساس ميكند. صدا را بدون واسطه ميشنود همانگونه كه بر حضرت موساي كليم صدا آفريده شد و آن صدا را شنيد، اينجا هم خدا صدا را ميآفريند و پيامبر آن صدا را ميشنود، خدا ميفرمايد: آمن الرسول ، پيامبر هم عرضه ميدارد والمومنون. بعد خداوند ميفرمايد: صدقت يا محمد؛ يا رسول الله راست گفتي مؤمنان نيز بر آن ايمان آوردند، بعد خطاب شد يا رسول الله چه كسي را جاي خود در زمين قرار دادي؟
ميفرمايد: عرض كردم بهترين امت را، خطاب شد يعني عليبنابيطالب عليهالسلام را؟
عرض كردم: بلي، عليبن ابيطالب را.
خداوند فرمود: يا رسول الله إني اطلعت علي الارض اطلاعةً؛ من يك نگاهي كردم، يك نظري افكندم بر روي زمين، فاخترتك منها؛ تو را از ميان زمينيان برگزيدم و شققت لك اسماً من اسمائي؛ نامي از نامهاي خودم را براي تو از آن مشتق نمودم، فلا اذكر في موضع ألا ذكرت معي ؛ هيچ جا من ياد نميشوم جز اينكه تو نيز همراه من ياد ميشوي، فانا المحمود و انت محمد؛ من محمود هستم. محمود يعني ستوده و نام مقدس پيامبر هم به همين معناست ، ثم اطلعت ثانياً ، سپس يكبار ديگر بر روي زمين نظر افكندم، فاخترت منها علياً؛ علي را از ميان آنها برگزيدم، و شققت له اسماً من اسمائي؛ از يكي از نامهاي خود براي او مشتق نمودم، يا محمد اني خلقتك و خلقت علياً و فاطمه و الحسن و الحسين و الائمه من ولده من شبح نوري؛ من تو را و علي را و فاطمه را، حسن و حسين را و امامان از نسل حسين را از شبح نور خودم بيافريدم.
اينجا واژهي شبح نور خودم يعني از نور خودم ، از نور خودم نه به اين معنا كه از نورم جزيي را به اينها اختصاص دادم، همانطور كه در قرآن كريم در مورد خلقت حضرت آدم عليهالسلام ميفرمايد: فاذا نفخت فيه من روحي؛ وقتي كه از روح خودم بر او دميدم يعني روحي كه آفريدم، نه اينكه خدا روح داشته باشد و از روحش بر كالبد حضرت آدم دميده باشد، هرگز به اين معنا نيست، به خود نسبت ميدهد، به دليل شرف مثلاً ميگوييم بيت الحرام ، خانهي معظم خدا، خانهي خدا همهي نقاط زمين مال خداست. وقتي جايي را به عنوان مسجد انتخاب كردند ميگوييم خانهي خداست و قداست پيدا ميكند. كتاب خدا، بندهي خدا، هر چيزي كه به خدا نسبت داده شود. اينجا هم من روحي يعني از روحي كه آفريدم، اينجا هم تعبير شده به شبح نوري؛ شما را از شبح نور خودم آفريدم، و عرضت ولايتكم علي اهل السماوات و الارض؛ ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه نمودم، فمن قبلها كان عندي من المؤمنين؛ هر كس ولايت شما را بپذيرد، در پيش من از مؤمنان خواهد بود، و من جحدها كان عندي من الكافرين؛ هر كس ولايت شما را منكر شود، نزد من از زمرهي كافران خواهد بود . پس بنابراين تنها شهادت به الوهيت و رسالت براي مسلماني كافي نيست، تا شهادت به ولايت اميرالمؤمنين و ائمهي هدي ضميمه نشده ، مؤمن نخواهد بود ، به صراحت اين حديث شريف.
يا محمد لو أن عبداً من عبيدي عبدني حتي ينقطع أو يصير كالشن البالي ثم اتاني جاحداً لولايتكم ما غفرت له حتي يقر بولايتكم؛ يا رسول الله اگر بندهاي از بندگان من آنقدر مرا عبادت بكند تا به جايي برسد كه در اثر عبادت، به تعبير ما قطع نخاع بشود، يا آنقدر ركوع و سجود كند كه مانند مشك چروكيده بشود، ثم اتاني جاحدا لولايتكمما غفرت له؛ در حالي كه منكر ولايت شما هست، بيايد پيش من، من او را نخواهم بخشيد، حتي يقر بولايتكم؛ تا زماني كه به ولايت شما معتقد نشده، بعد اينجا فرمود: « يا محمد أتحب أن تراهم ؛ اي رسول ما ميخواهي اين ائمه را ببيني؟
معراج، قبل از هجرت است و قبل از هجرت تنها اميرالمؤمنين در اين دنيا هست و بقيهي امامها هنوز متولد نشدهاند و لذا پيامبر رحمت فقط اميرالمؤمنان را با چهره ميشناسد و امامان بعدي را هنوز نميشناسد.
يا رسول الله ميخواهي آنها را ببيني؟ عرض كردم بله، خطاب شد به طرف راست عرش من نگاه كن، وقتي به طرف راست عرش نگاه كردم، فإذا بعليٍ و فاطمه و الحسن و الحسين؛ ديدم اميرالمؤمنين،امام حسن ، امام حسين و فاطمهي زهرا و عليبنالحسين؛ امام سجاد و محمدبنعلي؛ امام باقر، و جعفربنمحمد؛ امام صادق، و موسيبنجعفر؛ امام كاظم، .و عليبنموسي؛ امام رضا، و محمدبنعلي؛ امام جواد و عليبنمحمد؛ امام هادي و الحسنبنعلي؛ امام عسكري و المهدي في ضحضاحٍ من نور؛ اين بزرگواران را ديدم و حضرت مهدي را در هالهاي از نور ديدم، قياماً يصلون؛ همهي اين بزرگواران را ديدم در حال ايستاده، مشغول نماز هستند، و هو في وسطهم كانه كوكب درّي؛ و حضرت مهدي عليهالسلام در ميان آنها، گويي آنها حلقهوار ايستادهاند و حضرت مهدي در وسط آنهاست. و او را ديدم در وسط آنها مانند ستارهاي درخشان، و قال يا محمد هولاء الحجج؛ خدا فرمود: يا رسول الله اينها حجتهاي من هستند.
علاوه بر تعابيري كه در مورد حضرت زهرا سلاماللهعليها داريم، اين هم اينجا باز شامل حضرت زهرا ميشود. چون اميرالمؤمنين، حضرت زهرا و امامان را پيامبر ديده و خدا ميفرمايد: هولاء الحجج؛ اينها حجتهاي من هستند، و هو الثّائر من عترتك؛ و اين آقايي كه مانند ستارهاي درخشان ميدرخشد، قيامكننده از عترت تو ميباشد، و عزتي و جلالي إنه الحجة الواجبة لاوليايي؛ سوگند به عزت و جلال من، او همان حجتي است كه بر اولياء من واجب است، حجت واجب بر اولياء من است، و المنتقم من اعدائي؛ او منتقم دشمنان من ميباشد. اين حديث شريف در ذيل اين آيهي شريفه كه آمن الرسول بما انزل اليه من ربه، دهها حديث به اين مضمون داريم ولي اين متني كه تقديم شد از دو كتاب معروف اهل سنت است.
گاهي بعضي خيال ميكنند كه در كتب اهل سنت ، امامان به صورت كلي آمده مثلاً 12 امام، اما در اينجا ملاحظه فرموديد كه تكتك امامان با نام خود و با نام پدر جداگانه معرفي شده.