« أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ »
آيا به جز دين مقدس اسلام آيين ديگري را ميطلبند در حالي كه آنچه در آسمانها و زمين است، خواهناخواه به او تسليم گشتهاند و به سوي او باز ميگردند.(سوره آل عمران/آيه83)
اينجا يك جمله در مورد طوعا و كرها توضيح عرض ميكنيم و آن اينكه؛ در ايمان آنچه ضرورت دارد اينست كه از روي اختيار باشد، ايماني كه از روي اكراه باشد، ارزش ندارد و در متن قرآن آمده است كه ايمان از روي اكراه پذيرفته نيست، منحصراً ايمان اختياري مقبول است، لا اكراهفيالدين؛ در دين اجباري نيست، و در نتيجه اينجا كه فرموده طوعاً و كرهاً، بحث ايمان نيست بحث تسليم است.
احاديث در ذيل اين آيه بسيار فراوان است كه به چند تا از آنها اشاره ميكنيم:
وجود مقدس امام صادق عليهالسلام ميفرمايند:
اذا قامالقائم عليهالسلام لا يبقي أرض إلّا نودي فيها بشهادة أن لا إله إلّا الله و أنّ محمداً رسول الله
هنگامي كه قيام كنندهي ما قيام ميكند، در روي زمين يك نفر نميماند يا اينكه در روي زمين يك قطعه نميماند ، جز اينكه در آن به شهادت به وحدانيت خدا و شهادت به رسالت آقا رسول الله اعلام ميشود.
باز امام كاظم عليهالسلام فرمود:
هنگامي كه قيامكنندهي ما قيام كند، حَكَمَ بالعدل؛ به عدالت داوري ميكند، و ارتفع في ايامه الجور؛ در زمان او ظلمي در روي زمين باقي نميماند، و آمنت به السبيل؛ راهها به وسيلهي او امن ميشود، و اخرجت الارض بركاتها؛ زمين بركات خود را بيرون ميريزد، و رد كل حق الي اهله؛ هر كسي كه حقي از او ضايع شده، حقش به او برميگردد، و لم يبق اهل دين حتي يظهروا الاسلام و يعترفوا بالايمان؛ اهل هيچ ديانتي نميماند جز اينكه به اسلام ميگرود، اظهار اسلام ميكند و به ايمان خود اعتراف ميكند، بعد اين آيهي شريفه را خواندند كه؛ وله اسلم من في السماوات و الارض ... و مفصلاً از امكانات وسيع ايام ظهور صحبت كردند و فرمودند كه حتي اگر يك نفر شرق و غرب عالم را بگردد كه يك نفر محتاج پيدا كند و به او صدقه بدهد، هرگز پيدا نميكند، بعد فرمود: و لم يبق اهل بيت لهم دولة إلّا ملكوا قبلنا؛ هر كسي كه مقدر است به قدرت برسد، پيش از ما ميرسد يعني قبل از ظهور آقا بقية الله براي هر قومي، براي هر كسي كه دولتي مقدر است، اين انجام ميشود. چرا؟ لئلا يقولوا اذا رأوا سيرتنا اذا ملكنا سرنا بمثل سيرة هولاء؛ تا وقتي كه حضرت ظهور فرمودند و عدالت را دركل دنيا پهن كردند، كسي نگويد اگر قدرت دست ما بود، ما هم اين كار را انجام ميداديم. نه، هر كسي بيايد امتحان بدهد و معلوم بشود كه وقتي به قدرت رسيد، عدالت را اجرا نكرد، يا نتوانست اجرا بكند، وقتي همه امتحانشان را دادند و براي كسي حجتي باقي نماند ،آن زمان حضرت ظهور ميكند و عدالت را در كل جهان اجرا ميكند.
باز در همين رابطه امام كاظم عليهالسلام ميفرمايند:
لا تبقي في الارض قرية إلّا نودي فيها بشهادة أن لا إله إلّا الله وحده لا شريك له؛ وقتي كه حضرت ظهور فرمودند يك آبادي، يك روستا، يك نقطهاي در روي زمين نميماند جز اينكه در آنجا به وحدانيت خداوند متعال، شهادت داده شود، و أنّ محمداً رسول الله؛ و همه جا به رسالت رسول خدا شهادت داده شود، و هو قوله تعالي و له اسلم من في السماوات و الارض؛ و اين است معناي آيهي شريفهاي كه آسمانيها و زمينيها طوعا و كرها براي خدا تسليماند، و لا يقبل صاحب هذا الامر الجزية؛ آقا بقيةالله از كسي جزيه نميپذيرد. جزيهاي كه از كفار گرفته ميشود، براي اين نيست كه آنها مجبور بشوند ايمان بياورند بلكه جزيه در مقابل حقوق واجبه است. حكومت اسلامي براي همه خدمات ميدهد، مسلمانها در مقابل، حقوق واجبه مثل خمس و زكات ميدهند، كفار نميتوانند حقوق واجبه بدهند چون حقوق واجبه عبادت است و عبادت نياز به قصد قربت دارد و يك كافر نميتواند قصد قربت بكند و لذا از او جزيه ميگيرند.
در روزي كه آقا بقيةالله ظهور نمودند، حكومت اسلامي نيازي به مال كسي ندارد، مطابق روايات طلاها را در طبقها كنار خيابانها ميگذارند، كه اين صدقه است، هر كس ميخواهد بپذيرد و بر دارد ولي كسي به آن دست نميزند، چون اولاً همه بينياز هستند ثانياً همه يك روح غني پيدا مي كنند و كسي حالت فقر معنوي ندارد. در چنين حالتي نيازي نيست كه از كسي جزيه بپذيرند و بنا بر اجبار هم نيست بلكه همهي افراد روي زمين با آن مباني عاليه آشنا ميشوند و از روي طوع و رغبت اسلام را ميپذيرند.