گفتيم كه امام عصر ما، آشنايي بس غريب است و در وصف غربت حضرتش مطالبي مختصر عرضه داشتيم و اينك در ادامه ميگوئيم:
بايد ديد چند درصد از شيعيان اعتقاد دارند كه در طي طريق بندگي خداوند، محتاج دستگيري و راهنمايي ائمه هدي عليهمالسلام هستند و به ايشان كه سرچشمه زلال معارف الهي هستند همچون تشنگان به آب مينگرند و براي سخنان و احاديث آنها ارزشي بيش از طلا و نقره قائل هستند كه بايد در جستجو و نگهداري و بهره بردن از آن، كمال دقت و حساسيّت و احتياط را رعايت كرد تاذرّهاي از آنها گم نشود و بدون استفاده باقي نماند.
آيا عموم امامشناسان چنين اعتقاد دارند زهي تأسف و اندوه. دانستهايم كه امام «علم مصبوب» است، ولي وقتي دنبال كسب علم ميرويم آيا گوشهي نظري به ايشان ميافكنيم يا اينكه از هر كسي غير ايشان طلب علم ميكنيم؟ آيا احاديث اهلبيت عليهمالسلام را در اعتقادات به اندازهي كتابهاي فلسفي و كلامي داراي اعتبار ميدانيم؟ آيا در فهم و تفسير قرآن به سخنان اهلبيت عليهمالسلام به عنوان تنها كساني كه علم قرآن به طور كامل در سينه ايشان است، اهميت و بهاي لازم داده ميشود؟
ما كه براي انجام امور دنيوي خود نهايت دقت را به خرج ميدهيم و از افراد خبره و آگاه در آن امور كمك ميگيريم آيا رواست كه در كسب سعادت اخروي كه حساب و كتاب دقيقتري دارد، تسامح و تساهل كنيم؟ حق اين است كه همانطور كه عمر خويش را براي رسيدن به اهداف مادي(مثل رسيدن به مال و مقام و ...) از طريق خاص خودش صرف ميكنيم ، بايد در امور ديني و معنوي نيز حداقل راه را از بيراهه تشخيص دهيم و در اين امر نيازمند به راهنماييهاي دليل راه كه ائمه عليهمالسلام هستند ميباشيم.
امام باقر عليهالسلام در باب ضرورت رجوع به خبره و راهنما در مسائل ديني (در مقايسه با امور دينوي ) ميفرمايند: اي ابوحمزه يكي از شما كه ميخواهد چند فرسخ دور شود راهنما ميگيرد، درحالي كه تو نسبت به راههاي آسمان در مقايسه با راههاي زمين ناآگاهتر هستي ، پس براي خود دليل و راهنما بجوي.
اگر در زمان غيبت با يقين قوي، ائمه عليهم السلام را پيشوايان معصوم الهي بدانيم كه دين و دنياي مارا رقم ميزنند، جان و دل به كلام ايشان ميسپاريم و مو به مو به گفتارشان عمل ميكنيم. همانطور كه در امور مادي و جسماني وقتي احتمال خطر جدّي باشد، با احتياط قدم برداشته، از موارد شبههناك پرهيز ميكنيم، در مسائل معنوي نيز نبايد اهل تسامح باشيم. برخلاف عقيدهي بسياري از مردم كه به غلط ميپندارند در امر دين نبايد سختگيري كرد، اما همانگونه كه كوتاهي در امور دنيوي سبب خسارت جاني و مالي و حتي روحي بسيار ميشود. عالم معنا نيز بسيار دقيق و داراي حساب و كتاب منظمي است. علاوه بر اين كوتاهي در مسائل معنوي تنها به مرگ ختم نميشود بلكه اگر انسان به كفر و ضلالت افتد، سعادت ابدي خود را به تباهي كشيده است.
گاهي غريب به كسي اطلاق ميشود كه از يادها رفته است يعني آنچنان كه شايستهي اوست از او ياد نميشود. البته ياد كردن از هر كس بايد متناسب با سطح او و در حدّ مقام و موقعيت او باشد، در غير اينصورت به غربت او ميانجامد. به عنوان مثال، براي اداي حقّ عالم يا فقيه بايد در هنگام سخن گفتن از احكام شرعي يادي از آن فقيه به ميان آيد و اگر از همهي فقها ياد كنند و اصلاً نامي از آن عالم نبرند، ميتوان گفت آن عالم فقيه از ياد رفته و غريب است. حال اگر اين فقيه در پزشكي هم سرآمد باشد، درهنگام بحث علمي در پزشكي هم بايد از او ياد شود. پس تعدد ياد كردن در افراد مختلف متناسب با كمالات آنها، متفاوت خواهد بود. امام عصر عليهالسلام به خواست خداوند متعال، ولينعمت اصلي همهي مخلوقات هستند. پس بيشترين حق را بر آنها دارند و بايد از جهت كمّ و كيف و نوع و ... در بالاترين سطح ممكن از ايشان ياد شود و آيا ما آنگونه كه سزاوار است به ياد ايشان هستيم. ياد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) براي بيشتر مردم دنيا منتفي است كه اينان اساساً به وجود ايشان واقف نيستند و حضرت را به عنوان ولينعمت خود نميشناسند كه اين نكته مهم يكي از ابعاد غربت امام را نشان مي دهد اما بايد ديد اقليت شيعه و مؤمناني كه امام زمان خود را ميشناسند تا چه اندازه به ياد حضرت هستند؟
اگر پدر مهربان ما به سفري طولاني رفته باشد چقدر از او ياد ميكنيم و هر چه دوري ايشان طولانيتر شود، بر درد فراق افزوده ميگردد و هرگز عادي نميشود. بيخبر ماندن از وضعيت پدر و مادر سختترين حالتي است كه ممكن است براي فرزندان پيش آيد. مگر نه اين است كه حضرت، پدر مهربان امت هستند؟ براستي چه تعداد از شيعيان چشمهايشان در فراق مولايشان گريان است؟ و از فراق ايشان احساس ناراحتي ميكنند؟ آيا امام در بين شيعيانشان هم غريب نيستند؟
- يكي ديگر از معاني صريح و روشن غربت، كمبودن اعوان و انصار است. كسي كه به اندازهي كافي يار و ياور نداشته باشد حقيقتاً غريب است. اگر بخواهيم ياران واقعي امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسيم ، بايد آنها را در مؤمناني جستجو كنيم كه در اعتقاد و عمل خود، موبه از ائمه عليهمالسلام فرمان ميبرند و در اطاعت از ايشان بسيار جديت دارند. آنان اطاعت از خدا را با اخلاص در بندگي او همراه كردهاند و لذا خداشناس واقعي شدهاند. اميرالمؤمنين عليهالسلام دربارهي ايشان فرمودهاند: خداوند را به طور شايسته شناختهاند و آنان ...... ياوران مهدي عليهالسلام در آخرالزمان هستند، آنان حق معرفت خدا را كه خوف از اوست رعايت ميكنند و از اينرو حقيقتاً اهل تقوي و ووع ميباشند و چنين مؤمناني در هر زمان بسيار اندك بودهاند. ثبات قدم در مسير اعتقاد به امام غائب و تسليم محض بودن نسبت به امام كار بسيار دشواري است و چنين مؤمنان ثابتقدمي، چنان كم و ناشناخته هستند كه همچون مولايشان غريب ميباشند از اينرو امام باقر عليهالسلام فرمودهاند: المؤمن غريب ، وقتي مومنان واقعي كه ياران خاص امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند چنان كمياب باشند كه با عنوان غريب از ايشان ياد شود غريب بودن خود امام به معناي بييار و ياور بودن روشن و مسلم است. بنابر آنچه از آن سخن رفت، ناشناخته و از ياد رفته بودن امام عليهالسلام ناشي از عدم معرفت و اعتقاد نسبت به حضرتش را فراهم آورد و براي خارج شدن ايشان از غربت بايد در جهت رفع موانع ظهور كوشيد و چون يكي از موانع ظهور نيز نداشتن يار و ياور است بايد تلاش د رجهت ياري حضرت از غربت ايشان بكاهيم و در انتظار روزي بمانيم كه با نويد ظهور امام عصر عليهالسلام به طور كامل از غربت خارج شوند.