بدحجابي و يا بيحجابي عبارت است از: «هرگونه رفتار عملي است كه در مقابل نامحرم انجام شود و سبب جلب توجه او به ويژگيهاي زنانگي زن شود، مانند: آرايش كردن، استفاده از صداي نازك و سخنان تحريككننده، به كاربردن بوي خوش، نشان دادن زينتهاي بدن، استفاده از رنگهاي جذاب در لباس و پوشيدن لباسهاي نامناسب، ژستها و حركات بدني تحريككننده و به نمايش گذاشتن موها و ...»
امروزه شاهد آن هستيم كه با رواج بيحجابي، هويت و شخصيت انساني زن به فراموشي سپرده شده است. عوامل محرك بيحجابي يكي پس از ديگري خودنمايي ميكنند، گرايش مفرط به انواع لباسهاي تنگ و زننده، آرايش و زينت و... گروهي را آنقدر گرفتار خودساخته كه ارزش انساني خود را فراموش كردهاند.
برخي با بيان اين كه «دل بايد پاك باشد» بهانهاي يافتهاند براي فرار جاهلانه از اين مصونيت و آويختن به شاخهي«لاقيدي» وگرنه از «دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد»
حال ميخواهيم بدانيم چرا با وجود آن كه هر زني چه مسلمان و چه غيرمسلمان از نظر فطري و غريزي تمايل به حفظ و پوشش بدن خود دارد و فطرتاً دريافته است كه داشتن پوشش چه آثار و پيامدهاي نيكي براي او دارد، پس چرا در قرن پيشرفت و تمدن بدحجابي و بيحجابي در بين زنان ما گسترش يافته است؟
يكي از عوامل رونق بي حجابي عدم شناخت و آگاهي كافي است چرا كه اين امري كاملاً طبيعي است كه وقتي افراد يك جامعه از كم و كيف يك مسئله اطلاعات كافي نداشته باشند، با آن برخوردي غيرمطلوب خواهند داشت. وقتي زنان يك جامعه از فوايد و آثار مثبت حجاب چون جنبههاي رواني، خانوادگي، اجتماعي، اخلاقي و... و يا از آثار زيانبار و مخرب بيبندوباري و بيحجابي آگاهي نداشته باشند، با پوششي غيرمعمول و يا بيحجاب وارد جامعه ميشوند. در حالي كه اگر بدانند حجاب يعني حفظ كرامت و حرمت و عزت و قداست زن ديگر امكان ندارد با پوششي ناشايست وارد اجتماع شوند.
آيات و روايات زيادي بيان شده كه جهالت و ناداني را موجب انحراف و انحطاط افراد و حتي يك قوم دانسته و آن را بنيان همهي بدبختيهاي بشر معرفي كرده است. مولاي متقيان حضرت علي عليهالسلام در اينباره چنين هشدار ميدهند: «بندگان خدا، به ناداني خود استوار نگرديد و فرمانبردار خواهشهاي نفساني خويش نشويد؛ زيرا هركه در اين وادي درآيد به كنار پرتگاه سقوط باشد.»1 و يا در جايي ديگر چنين ميفرمايند: «بزرگترين ناداني انسان، ناداني از كار خودش است»2
وجود قريب به صد كلمهي «لا يعلمون و لا تعلمون» در قرآن و نيز روايات بسيار گوياي اين مطلب است كه بسياري از انحرافات از ناداني سرچشمه ميگيرد. خانواده از ديگر عواملي ميباشد كه نقش مهمي در ترويج بيحجابي دارد. در واقع خانواده اولين و مهمترين كانون شكلگيري تربيت فرزندان است و بدون شك تربيت فرزند يكي از وظايف سنگين و مهم پدر و مادر ميباشد كه اهمال و سستي والدين در اين امر آنها را دچار مشكلات دنيوي و اخروي خواهد كرد.
به اين سخن گهربار صادق آلطه عليهالسلام بسيار توجه نماييد كه ميفرمايند: «هر چه زودتر و سريعتر معارف اسلامي را به فرزندان خود بياموزيد پيش از آن كه منحرفان با آموزشهاي انحرافي بر شما سبقت گيرند.»3
بنابراين حجاب كه يكي از نمودهاي تربيتي، اخلاقي و ديني است بايد از خانواده شروع شود. به ويژه مادران وظيفه دارند دختران خود را از همان كودكي به حجاب سفارش دهند و با آثار و فوايد و بركات آن آشنا سازند، تا دختران با اطلاع كامل نسبت به پوشش و حجاب وارد جامعه شوند و طرز فكر و برداشت صحيحي از حجاب داشته باشند. در غير اينصورت بيتوجهي والدين نسبت به اين امر و تلاش و كوششهاي شياطين و مخالفتهاي حجاب كه با زمزمه هاي زهرآگين خود دختران و زنان جامعه را مورد هدف قرار ميدهند، موجبات ترويج بيحجابي را گسترش ميدهد.
حضرت موسيبنجعفر عليهالسلام ميفرمايند: «از شيعيان ما نيستند آنان كه زنان و دختران خود را به عفاف و پاكدامني ارشاد و راهنمايي نكنند»4
يكي ديگر از عوامل، تقليد جاهلانه ميباشد، انسان از نظر فطري موجودي الگوپذير است و اين اصل در صورتي كه با يك الگوي صحيح صورتپذيرد نه تنها ضرري ندارد بلكه در مواردي باعث پيشرفت فردي و اجتماعي و رقابتهاي سالم و سازنده ميشود. پس داشتن يك الگوي مناسب در ساختار روحي و اخلاقي انسان بسيار مؤثز است. قرآن كريم چهرههايي چون همسران حضرت نوح و حضرت لوط عليهمالسلام را به عنوان زنان نالايق و آسيه همسر فرعون و حضرت مريم سلاماللهعليها را به عنوان زنان شايسته و پرهيزكار معرفي نموده است. پس هر نوع رفتاري شايستهي تقليد نيست ولي متأسفانه برخي، معارف ديني را كوچك شمرده و پايبند آن نيستند و در ظواهر و حتي كارهاي خويش به تقليد كوركورانه ميپردازند و به كفار و افراد ضداسلام شباهت پيدا ميكنند و اين از خطرناكترين مراحل گسترش تهاجم فرهنگي است، از طرفي ديگر اينگونه تقليدها باعث وابستگي به مستكبران ميشود و روحيهي اسرافگرايي را پرورش ميدهد تا جايي كه يكي از پيامدهاي آن وارد شدن به منجلاب فساد و تباهي است.
به نظر شما آيا پسنديده است كه يك دختر مسلمان كه الگويي چون حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعليها دارد از بازيگران غربي و هنرپيشههاي بيتعهد كه به هيچيك از معارف ديني توجه ندارند و در هيچ زمينهاي مرز و حريم الهي را نمينگرند، تقليد نمايد؟!
از امام صادق عليهالسلام نقل شده است كه فرمودند:«خداوند به پيامبري از پيامبرانش وحي نمود كه به مؤمنين بگو: نپوشيد لباس دشمنان مرا، و نخوريد خوراكيهاي دشمنان مرا و نرويد بر مسلكهاي دشمنان من اگر چنين كنيد شما هم دشمنان من محسوب مي گرديد.»5
كمبودهاي عاطفي و شخصيتي عامل ديگر بيحجابي زنان است كه ميتواند دلايل متعددي داشته باشد، دلايلي كه ممكن است در كودكي، نوجواني يا جواني ايجاد شده باشند. به هر حال اينگونه افراد سعي دارند با استفاده از شيوههاي غيرعاقلانه و غيرمنطقي اين كمبود عاطفي را جبران نمايند و در ميان مردم براي خود جايگاهي دست و پا كنند. مطابق گفتهي روانشناسان زنان و دختراني كه از نوعي بيماري روحي و رواني رنج ميبرند با لباسهاي رنگارنگ مطابق مد و آرايشهاي تند و زننده خود را در مقابل مردان نامحرم قرار ميدهند و به دنبال مطرح كردن خود ميباشند. اين در حالي است كه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودهاند: «بهترين زنان شما زن باعفت است6 و بدترين زنان شما آرايشكنندگان متكبرند7»
زنان و دختران مسلمان بايد بدانند كه ارزش آنها والاتر از آن است كه خود را در مقابل چشمان پليد نامحرمان هوسران قرار دهند و نبايد سعادت آخرت خود را با خوشيهاي زودگذر دنيا عوض كنند و فراموش نكنند كه روزي شادي و طراوت جواني با آنها وداع ميكند و فقط شرمندگي اعمالي كه در پيشگاه خداوند متعال انجام دادهاند، برايشان ميماند و به ياد داشته باشند كه تنها راه جبران كمبودهاي عاطفي- رواني و كسب عزت و شخصيت انساني در گرو تقوا، ايمان، انجام كارهاي شايسته و مخالفت با هواي نفس است.
از ديگر مواردي كه ميتواند باعث بيحجابي زنان در جامعه گردد عدم حيا و نيز بيتوجهي مردان و رضايت آنها نسبت به بيحجابي ناموسشان ميباشد. اميرالمؤمنين عليهالسلام مي فرمايند: ارزش مرد به قدر همت او و پاكدامني او به قدر غيرت اوست.»8 البته يادآوري ميشود كه غيرت به معناي كوتاهي نكردن و اهمال نكردن در حفظ و نگاهباني آن چه لازم و ضروري است، غيرت يعني دفاع از محبوب در مقابل متجاوز.
در روايتي از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم آمده است كه: «هر زني كه خود را بيارايد و خوشبو كند و از منزل خارج شود و شوهرش به اين امر راضي باشد، خداوند در قبال هر قدمي كه برميدارد براي شوهرش خانهاي در دوزخ بنا خواهد كرد»9
نقشهي سلطهگران عامل ديگر ترويج بيحجابي است. از آن جا كه اساسيترين عنصر فرهنگ ما، معارف و ارزشهاي ديني ميباشد از اينرو سلطهگران همواره سعي داشتهاند تا با ترويج بيبند و باري و بيحجابي سنتها و اداب و معارف ديني را مورد هجوم قرار دهند و با زير پا گذاشتن ارزشهاي اسلامي بر ملتهاي مسلمان تسلط يابند. همچنين چون به خوبي ميدانند كه حجاب سپري در برابر آماج تيرهاي سلطهگرانه آنها ميباشد پس تلاشي مضاعف دارند جهت بيحجاب كردن زنان جامعه و استعمارگران براي رسيدن به اين اهداف شوم خود، سليقهها، معيارها و الگوهاي رفتاري و اخلاقي خود در قالب فيلمها، مجلات، برنامههاي سرگرمكننده، مبتذل و... در سراسر كرهي زمين به بشريت تحميل ميكنند. بنابراين بايد نسل فرهيختهي امروزي هوشيار باشند و در برابر دسيسههاي شيطاني اين صاحبان قدرت مقاومت نمايند و با تمكين در برابر احكام اخلاقي اسلام و با استفاده از فضيلت حياء و حجاب در برابر اين تهاجم و شبيهخون فرهنگي ايستادگي كنند.
و بر زنان لازم است كه با تشكيل مثلث اخلاقي حياء ، عفاف و حجاب توطئههاي شوم استعمارگران را خنثي نمايند.
عدم تشويق و كوتاهي دستگاههاي متولي فرهنگي و خانواده در انجام وظايف ديني و فرهنگي، ضعف اراده ديني، پيوند دادن غيرمنطقي بين بدحجابي و اجتماعي بودن، محيط هاي مختلط دانشگاهي و اجتماعي، رسانه هاي تصويري به ويژه تلويزيون و ماهواره، عدم نظارت صحيح خانواده، وجود شبهات علمي و ضعف ايماني در خصوص مسائل ديني و اجتماعي، بيماري خودنمائي، نبودن نظارت اجتماعي و ترك امر به معروف و نهي از منكر و... از ديگر عوامل ترويج بيحجابي و بدحجابي در اجتماع است.
اكنون بر همهي مردان و زنان مسلمان لازم و ضروري است كه ابعاد مختلف و زواياي گوناگون اين تهاجم فرهنگي را بشناسند و در پيشبرد اهداف مقدس اسلامي از فرهنگ والا و عظيم آن شجاعانه دفاع نمايند و بايد از آيات و روايات حجاب و فوايد آن و آثار مخرب و زيانبار بيحجابي و بدحجابي بيشتر سخن گفت و غافلان را از خواب غفلت بيدار نمود، به آن اميد كه بتوان زمينههاي ظهور امام مهربانيهاحضرت بقيةالله عليهالسلام را فراهم كرد.
پی نوشت ها
1- آثارالصادقين ج2 ص423
2- آثارالصادقين ج2 ص 425
3- چهل حديث تربيت ص59
4- دُرَرُ الكلام، ص136(حسين حائريكرماني)
5- وسايلالشيعه ج4 ص 385
6و7- نهجالفصاحه ، حديث 1535
8- نهجالبلاغه، حكمت 47
9- بحارالانوار ج 100 ص249