سپاس و ستايش خداوندي را كه بار ديگر توفيق گشودن برگ زريني از كتاب نوراني خود را به ما عطا فرمود، تا به نور هدايتش در شاهراه زندگي به سوي صراط مستقيم گام برداريم.
- درحضور يكي ديگر از گوهرهاي گرانقدر قرآنكريم هستيم ، از ايشان تقاضامنديم خود را معرفي نمايند:
نام من فصلت ميباشد ، كه در شهر باصفاي مكه بر وجود اختر تابناك هستي حضرت محمد صلياللهعليهوآلهوسلم نازل گشتهام و داراي 54 آيه ميباشم. ضمناً من يكي از چهار سورهي قرآن هستم كه سجدهي واجب دارم و به «حم سجده» نيز معروف ميباشم.
- بر ما منت گذارده و فضيلت تلاوت خود را بيان فرماييد:
صادق آلطه عليهالسلام ميفرمايد: هر كس سورهي «حم سجده» را قرائت كند، حقتعالي در قيامت نوري به او عطا فرمايد، آنقدر كه چشم كار كند و در آن روز به او سرور و شادي كرامت نمايد و در دنيا زندگي نيكو و پرمنفعت خواهد داشت.1
- از حضور منور شما خواهشمنديم خلاصهاي از مطالب ارزشمند خود را بيان نماييد:
آيات من به حاكميت قرآن در همهي اعصار و عدم غلبهي باطل بر آن و نيز عدم تحريف آن در طول تاريخ دلالت دارد.همچنين بيانگر توجه به آفرينش آسمان و زمين ، مراحل پيدايش آن و سرگذشت اقوام مغرور و سركش پيشين (از جمله قوم عاد و ثمود) ميباشد و به انذار و تهديد مشركان و كافران مخصوصاً با آيات تكاندهندهاي راجع به قيامت و گواهي اعضاء بدن نيز پرداخته است.
- خداوند در آيهي 7 شما چنين ميفرمايد: « الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ » كساني كه زكات نميپردازند و به روز واپسين نيز كافرند. لطفاً منظور از اين آيه را بفرماييد؟
ظاهر اين آيه دلالت دارد بر اين كه كفار با اصرار بر كفر خود بر احكام و شرايع متعبدند و مكلفند بر فروع دين . مانند تكليفشان به اصول، و آنها را توبيخ ، ملامت نموده به ندادن زكات، البته علت آن كه از ميان همهي عبادات ، زكات را نام برده، اين است كه بيشتر مردم بخل ميورزند بر دادن زكات و انفاق نمودن اگر چه در عبادات ديگر از قبيل نماز و روزه و حج، مطيع و فرمانبردار هستند ولي خمس و زكات و ساير موارد مال برايشان دشوار و گران است، از اين لحاظ پيغمبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم ميفرمايند: زكات پل مسلماني است هر كس از آن بگذرد نجات يابد.
به ياد ميآورم روزي حضرت صادق عليهالسلام در مورد اين آيه به ابانبنتغلب فرمود: اي ابان چگونه خداوند از جمعي زكات اموالشان را سؤال مينمايد و حال آنكه ايشان مشرك هستند و غير خدا را پرستش و عبادت مينمايند؟ ابانبنتغلب گفت: فدايت شوم آيه را برايم بيان و تفسير كنيد؟
حضرت فرمود: واي بر احوال مشركين، همان كساني كه به امامت عليبنابيطالب عليهالسلام تمكين ننموده و از ولايت آن حضرت اعراض كرده و مشرك شدهاند و در خلافت و امامت براي آن حضرت، قائل به شريك هستند. همانا خداوند مردم را به ايمان به خدا و رسول و ائمه عليهمالسلام دعوت فرموده و هر كس به يكتايي خدا و رسالت پيغمبر اكرم و ولايت و امامت ائمهي معصومين عليهمالسلام ايمان بياورد ، تمام واجبات دين بر او واجب ميگردد و اگر كسي يكي از فرائض و واجبات را ترك كند عملش باطل و ايمانش نقض ميگردد و مشمول مضمون اين آيه ميگردد.
همچنين در روايت ديگري حضرت صادق عليهالسلام فرمودند: منظور از زكات در آيه، تزكيه نفس است از شرك - چرا كه پروردگار فرمود؛ مشركين نجساند و هر كس به امام شرك آورد و به پيغمبر شرك آورد، و آنكس كه به پيغمبر شرك آورده به خدا مشرك شده و اين مردم به ولايت اهلبيت شرك آوردهاند و با ولايت ايشان است كه اعمال بندگان در قيامت پاك و پاكيزه ميگردد.2
- از محضر شما استدعا داريم خاطرهاي را براي خوانندگان ما بيان فرماييد:
به ياد دارم در زمان ظهور دين مبين اسلام و انتشار آن، روزي ابوجهل و جمعي از قريش دربارهي پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم به مشورت پرداختند و گفتند: كار محمد بر ما مشتبه و پوشيده است. اگر شخصي را بيابيم كه اطلاع كامل از شعر و سحر و كهانت داشته باشد به نزد او ميفرستيم تا با او به مجادله و مباحثه بپردازد و او را مجاب نمايد. سپس عقبهبنربيعه گفت: من داراي تمام اين علوم هستم و هيچكدام از اين علوم بر من پوشيده نيست، من با او گفتگو ميكنم. عقبه به حضور رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم رفت و به آن حضرت گفت: اي محمد صلياللهعليهوآلهوسلم تو به هر حال از پدران و اجداد خود بهتر نيستي . اين سخناني كه تو ميگويي هيچكدام از آنها نگفتند . اگر هدف تو از بيان اين كلمات رياست است، ما پرچم قريش را به تو ميدهيم و تو را مقدم و رئيس خود قرار ميدهيم، چنانچه مال ميخواهي، آنقدر مال به تو عطا ميكنيم كه تو و نسلت توانگر شوند و ... در تمام اين گفتگوها پيامبر خدا صلياللهعليهوآلهوسلم ساكت بود و سخني نگفت هنگامي كه گفتار عقبه تمام شد ، پيغمبر آيات مرا تلاوت نمود تا آن كه به آيهي پانزدهم من رسيد و فرمود: «فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ .....» ناگهان عقبه از جاي خود بلند شد و دست بر دهان مبارك حضرت گذاشت و او را سوگند داد كه ديگر تلاوت ننمايد، آن حضرت هم چنين كرد.
عقبه به خانهي خود رفت و به جمع قريش نرفت. ابوجهل به قريش كه منتظر عقبه بودند گفت: محمد عقبه را فريب داد و او به دين محمد ميل پيدا كرده است. بنابراين همگي به خانهي عقبه رفتند و به او گفتند : چرا نزد ما نيامدي؟ آيا محمد به تو وعدهي مال داد و تو را فريفتهي خود گردانيد؟ عقبه خشمگين شد و به آنها گفت: اگر در خانهي من نبوديد شما را به قتل ميرساندم، مال و ثروت من از همهي شما بيشتر است، من به نزد محمد صلياللهعليهوآلهوسلم رفتم و با او گفتگو نمودم، او مرا با سخنان و كلامي پاسخ داد كه نه شعر بود و نه سحر و جادو. او آنچه را كه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم از آيات من برايش تلاوت نموده بود، براي آنها خواند و گفت: هنگامي كه به آيهي «فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ...» رسيد من دست بر دهانش گذاشتم و فهميدم كه هر چه محمد صلياللهعليهوآلهوسلم ميگويد: راست است ، پس ترسيدم كه عذابي از آسمان بر من و شما فرود آيد.3
- در پايان از شما كمال تشكر و سپاس را داشته و مشتاقانه منتظر شنيدن يكي از توصيههاي گرانقدر شما هستيم.
« وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ » 4
و چون از وسوسههاي شيطان به تو رنجي رسد به خدا پناه ببر كه خداوند به دعاي بندگان شنوا و داناست.
پی نوشت ها
1- بحارالانوار 92/298 باب 62
2-تفسير جامع ج6 ص 152 و 153
3- تفسير جامع ج6 ص162
4- سورهي فصلت/36