دوستان عزيز اين نوشتار در نظر دارد تا به معرفي مختصري از فرقه‌ي بهائيت بپردازد و شما را با بنيانگذاران و نيز اهمّ اعتقادات آنها آشنا نمايد.
بنيان‌گذار اين فرقه سيدعلي‌محمد باب بود كه در اول محرم سال 1235 هجري قمري (در عصر سلطنت فتح‌علي شاه قاجار) در شيراز به دنيا آمد. پدرش سيد محمدرضا شيرازي بود كه در ايام كودكي علي‌محمد از دنيا رفت و كفالت او را مادرش فاطمه‌بيگم و دايي‌اش سيدعلي بر عهده گرفتند. علي محمد در كودكي توسط دايي‌اش به مكتب شيخ‌محمد عابد فرستاده شد و تا يازده‌سالگي در نزد او درس مي‌خواند، شيخ محمد عابد از علماي مذهب انحرافي شيخيه بود و علي‌محمد از همان كودكي با مذاق‌ شيخي‌گري پرورش يافت.
شيخيه مسلكي است كه توسط شيخ احمد احسائي پديد آمده ، شيخ احمد براساس پيشينيه‌ي فكري صوفي‌منشي، در عين شيعه بودن داراي اعتقادات انحرافي زيادي بود به عنوان مثال : اعتقاد به چهار اصل داشت كه عبارتند از : 1- خدا 2- پيامبر 3- امام 4- باب امام (يعني واسطه‌ي مخصوص بين امام و مردم) او مدّعي بود كه من نايب و باب خاص امام زمان عليه‌السلام هستم. شيخ احمد احسائي در اواخر عمرش سيدكاظم رشتي را جانشين خود كرد و پس از مرگش مريدان او به پيروان مذهب شيخيه معروف شدند و از سيد‌كاظم رشتي تبعيت مي‌كردند و او را باب امام زمان مي‌دانستند.
سيدعلي‌محمد شيرازي در سن 19 سالگي در اثر تماس با علماي شيخيه، علاقه و ميل شديدي به صوفيگري و رياضت پيدا كرد. همين بس بود كه به همراه دايي خود سيدعلي، براي تجارت به بوشهر مسافرت نمود و تا بيست سالگي آنجا ماند. زعيم‌الدوله يكي از پيروانش در كتاب خود دراين‌باره مي‌گويد: او را به بوشهر فرستادند تا بيست سالگي نزد دائي خود بود و در اين ايام به كارهاي روحي مي‌پرداخت و به تسخير ستارگان و كواكب اشتغال داشت، به بام كاروان سراي حاج عبدالله كه حجره‌ي دائي‌اش در آن جا بود مي‌رفت و سر برهنه تا عصر مي‌ايستاد و اورادي مي‌خواند و در نتيجه ناله هاي شديدي به او غلبه كرد كه قواي جسمي او را تضعيف نمود و نصايح دائي او هيچ تأثيري در او نكرد. 1
پس از مدتي عازم كربلا شد و در آن‌جا در محضر درس سيدكاظم‌رشتي شركت كرد و در اين مدت با شاگردان سيدكاظم هم آشنا شد كه يكي از آن‌ها به ظاهر طلبه ولي در باطن نماينده و جاسوس دولت روس بود و به قصد توطئه و جاسوسي در آن مجلس شركت داشت اين فرد كه كينياز دالگوركي نام داشت بعدها علي‌محمد را مهره‌ي خوبي براي دسيسه‌ي شومش يافت.2 به هر حال پيروان علي‌محمد اصرار دارند كه او را درس نخوانده يا به اصطلاح امّي قلمداد كنند و با اين ادعا بتوانند معجزه بودن سخنان و كلماتي را كه از زبان او جاري شده ثبت نمايند و همه را آيات وحي بدانند ولي مداركي كه از كتب خود آن ها در دست است نشان مي دهد كه سيد علي محمد مدتي براي تحصيل و درس خواندن به مكتب رفته است. به عنوان مثال: نبيل زرندي كه از معارف بهائيان است در صفحه‌ي 64 تاريخ خود و نيز درصفحه‌ي 59 مطالع‌الانوار مي‌نويسد: «خال (دائي) حضرت باب، ايشان را براي درس‌خواندن نزد شيخ‌عابد برد، هر چند حضرت باب ، به درس خواندن ميل نداشتند ولي براي اين كه به ميل خال بزرگوار رفتار كنند، به مكتب شيخ‌عابد تشرف بردند، شيخ عابد مرد پرهيزگار محترمي بود و از شاگردان شيخ‌احمد احسايي و سيدكاظم رشتي به شمار مي‌رفت».3
ميرزا علي‌محمد پس از تحصيلات مقدماتي به شيراز مراجعت كرد و پيوسته به وسيله‌ي نامه با شاگردان سيدكاظم رشتي تماس داشت. در سال 1259 هجري قمري كه سيدكاظم رشتي سرسلسله‌ي شيخيه از دنيا رفت و براي خود جانشين معين نكرد سيدعلي محمد به تحريك و تشويق رفيقش كينيازدالگوركي كه نماينده و جاسوس دولت روس بود ادعاي بابيت كرد و ضمن اين كه خود را ركن رابع يعني رابط بين مردم و امام زمان عليه‌السالم خواند، ادعا كرد كه باب حضرتش مي‌باشد و در نشست و برخاست‌هاي روزانه در ميان اطرافيان خود مي‌گفت كه من مبشّر ظهور امام زمان و باب او هستم و هر كس كه به ظهور حضرت مهدي عليه‌السلام اعتقاد و ايمان دارد، بايد ابتدا با من كه « باب » و «در» او هستم بيعت كند. و حتي حديث اَنَا مدينة‌العلم و عليٌ بابها را در جهت اثبات اين ادعاي خود معني و تفسير مي‌كرد و مي‌گفت، حتي رسول اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حقانيت و ظهور من اشاره كرده و فرموده‌اند: «من شهر علم هستم و علي باب آن»
ادعاي بابيت او در سال 1260هجري قمري و در سن 25 سالگي در زمان سلطنت محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدين شاه)روي داد. اين ادعا در كتاب احسن‌القصص خودش كه در همين زمان تأليف كرد در سوره‌ي ملك كه اولين سوره‌ي آن است آمده كه مي‌گويد: خداوند تقدير كرد كه اين كتاب در تفسير احسن‌القصص از ناحيه‌ي محمد (امام زمان) فرزند حسن فرزند علي فرزند محمد فرزند علي فرزند موسي فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علي فرزند حسين فرزند علي‌بن‌ابي‌طالب بيرون آمده و به دست بنده‌اش (علي‌محمد) تا حجت خدا از طرف «ذكر (يعني خود علي‌محمد)» به جهانيان ابلاغ گردد. 4 با اين كه ميرزا علي محمد در ميان شاگردان سيدكاظم رشتي از جهت عنوان و مقام از ديگر مدعيان جانشيني عقب‌افتاده‌تر بود، ولي در مدت شش‌ماه با كمك افراد ساده‌لوح و سست‌ايمان كه به او گرويدند هيجده نفر از شاگردان سيدكاظم رشتي را به جانب خود كشانيد. 5 قابل توجه اين كه بيشتر اين ساده‌لوحان علي‌محمد را تنها به عنوان باب و نايب و وكيل خاص امام زمان عليه‌السلام پذيرفتند و خبر نداشتند كه چه داعيه‌هاي ديگري را در سر مي‌پروراند!!!
پی نوشت ها
1- كتاب مفتاح باب ‌الابواب ، ص112
2- براي آشنايي بيشتر به خاطرات پرنس و الگوركي مراجعه شود.
3- مطالع الانوار (تلخيص تاريخ نبيل زرندي) ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق‌خاوري
چاپ مؤسسه ملي مطبوعات امري، 129 بديع ص 62 و 63
4- در سوره‌ي 58 احسن‌القصص نيز به اين مطلب تصريح شده است.
5- اين هجده نفر ملقب به حروف حي شدند زير كلمه (حي) به حساب ابجد معادل با 18 است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید