دوران عبدالبهاء
عباس افندي معروف به عبدالبهاء روحيه اي محافظه‌كار داشت و همواره خود را «غلام‌بهاء» مي‌خواند. وي به شدت وابسته بود و هر روز خود را در سايه‌ي حمايت كسي قرار مي‌داد. او در ابتدا وابسته به روسيه‌ي تزاري بود و از حمايت و پشتيباني اين دولت نهايت بهره‌برداري را مي‌كرد. وابستگي به روس‌ها به هيچ‌وجه نزد بهايشان، زشت و مذموم نبود. تا آنجا كه عبدالبهاء با تمام وجود در خدمت اهداف استعماري اين دولت قرار داشت و حتي براي آن‌ها جاسوسي مي‌كرد. ماجراي جاسوسي او در جريان يك تحقيق آشكار شد و تا آن حد موجب خشم مقامات دولت عثماني قرار گرفت كه جمال‌پاشا فرمانده كل قواي اين كشور تصميم به اعدام او گرفت.
در اين زمان دولت انگلستان به صورت علني به حمايت از بهائيان برخاست و لُردبالفور -وزير امور خارجه بريتانيا و صادر كننده اعلاميه معروف «بالفور» پيرامون تشكيل دولت اسرائيل-طي تلگرافي از ژنرال آلف‌بي فرمانده قواي انگليس در فلسطين خواست تا با تمام توان به حمايت از عبدالبهاء برخيزد. عبدالبهاء تا سال 1917 و پيروزي انقلاب كمونيستي در سپاه روس‌هاي تزاري بود و پس از آن خود را به دامان انگليسي‌ها انداخت، به طوري كه وقتي نيروهاي انگليس دولت عثماني را در جنگ اول جهاني شكست دادند و وارد فلسطين شدند، فوراً عبدالبهاء را مورد لطف قرار داده و به او نشان عالي«پهلواني» كه در شمار نشان‌هاي مهم دولت انگليس بود، اعطا كردند و به خاطر خدماتش به دولت انگليس به وي لقب«سِر» بخشيدند. آري از رهگذر اعطاي اين نشان و لقب، عبدالبهاء هم لوح ويژه‌اي به زبان عربي در مدح انگلستان صادر كرد و ژرژ پنجم پادشاه وقت اين كشور را دعا نمود، متن ترجمه اين لوح به شرح زير است: «بار الها، سراپرده عدالت در اين سرزمين برپا شده است و من تو را شكر و سپاس مي‌گويم ... پروردگارا امپراطور بزرگ، ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحماني‌ات مؤيد بدار و سايه بلند پايه‌ي او را به اين اقليم جليل (فلسطين) پايدار ساز...»1
پس از تسلط انگليس بر فلسطين، ديگر عباس افندي پس از سال‌ها حبس و تحت‌نظر بودن، آزاد شد. با آن همه اختيارات و امكاناتي كه تحت اختيارش قرار داده بودند، به توسعه‌ي بساط استعماريش پرداخت،پا از محيط فلسطين فراتر گذاشته، براي تبليغ از مرام‌بهائي در تاريخ 1330 هجري قمري سفري به مصر، و از آن جا به فرانسه و انگلستان نمود و سپس برگشت، بعد از آن سفر نسبتاً طولاني به آمريكا نمود و در آن‌جا به تبليغ بهائيت پرداخت و از همين زمان رابطه‌ي بهائيان با آمريكا آغاز گشت.
عباس افندي كه پس از انگليس خود را وامدار استعمار جديد مي‌دانست، در سفر به آمريكا خطاب به جمعي، آنها را براي غارت صنايع ايران چنين دعوت كرد:« از براي تجارت و منفعت ملت آمريكا، مملكتي بهتر از ايران نه، چه كه مملكت ايران مواد ثروتش همه در زير خاك پنهان است، اميدوارم كه ملت آمريكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهر گردد.2
سرانجام عبدالبهاء در سال 1300 هجري شمسي مرد و او را در «عكا» واقع در فلسطين اشغالي دفن كردند. شوقي افندي در قسمت سوم قرن بديع صفحه‌ي 321 در مورد فوت عباس افندي مي‌گويد: وزير مستعمرات حكومت اعلي حضرت پادشاه انگلستان مستر وينسون چرچيل به مجرد انتشار اين خبر (فوت عبدالبهاء) پيام تلگرافي به مندوب سامي فلسطين «سرهربرت ساموئل» صادر و از معظّم له تقاضا نمود مراتب همدردي و تسليت حكومت اعلي حضرت پادشاه انگلستان را به جامعه‌ي بهائيان ابلاغ نمايد.
آري، اين نيز يك مدرك ديگري است كه انگلستان در برابر خدمات گران‌بهاي عباس افندي، او را فراموش نكرده و اين چنين اظهار هم دردي در فوت او مي‌كند، آن هم اين‌گونه كه به رئيس اسرائيل سفارش مي‌كند كه تسليت او را به جامعه‌ي بهائيت برساند!!
با مطالعه‌ي كتاب بدايع‌الاثار كه درباره‌ي مسافرت‌هاي عباس افندي به غرب نوشته شده و ديدن عكس‌هاي بسياري كه در لابلاي اين كتاب از عباس افندي هست، باز شواهد گوناگوني در مورد بيگانه‌پرستي در ارتباط مرموز او با استعمار مي‌يابيد.3 خوانندگان عزيز، توجه دارند كه دست‌هاي استعمار به وجود آورنده و نگهدارنده فرقه‌ي بابي‌گري و بهائي‌گري بودند و هستند و اين دو فرقه گاهي در دامان روسيه‌ي تزار، گاهي در آغوش انگليس و آمريكا بودند و كشورهاي ديگري نيز با آن‌ها تماس داشتند، هم‌اينك نيز در خدمت استعمار هستند، شواهد و مدارك متعددي در دست است كه هم‌اكنون صهيونيسم بين‌الملل و يهود عنود به طور عجيبي از بهائيت پشتيباني مي‌كنند و شهر عكّا قبله‌‌ي بهائيان (كه در اسرائيل قرار گرفته) مركز هم‌بستگي و پيوند بهائيت و يهود صهيونيستي است.

برگرفته از بابي‌گري و بهائي گري محمدي اشتهاردي

پی نوشت ها
1-شوقي افندي، قرن بديع، جلد سوم، ص229
2-عبدالبهاء، خطابات مباركه، جلد1، چاپ مصر،ص32
3-اين كتاب در سال 1332 هجري قمري در چاپخانه ايليگنت بمبئي به چاپ رسيده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید