شوقی افندی که بهائیان او را شوقی ربانی می خوانند، در سال 1314قمری به دنیا آمد. پدرش میرزا هادی افنان و نوه ی دختری عباس افندی است. او در ایام حیات جدش در دانشگاه آمریکایی بیروت وآکسفورد لندن به مطالعه و تحصیل پرداخت. پس از مرگ عبدالبهاء شوقی به یاری مادرش به ریاست رسید، اما گروهی او را نپذیرفتند و جدایی دیگری در بهاییت پدید آمد.
برخی از مبلغین و بزرگان بهاییت چون عبدالحسین آیتی (آواره) و فضل الله صبحی (کاتب عبدالبهاء) و میرزا حسن نیکو و عده ای دیگر، از بهاییت دست کشیدند و به دامان پاک اسلام برگشتند و چون شوقی آنان را به باد بد گویی گرفت، با نوشتن کتاب هایی1 ، سوابق زشت و زننده و فسادهای اخلاقی او را افشا کردند. شوقی در ایام ریاست خود، به تقلید از اروپائیان، به بهاییت صورت تشکیلات حزبی داد و محافل منتخب ملی و محلی بوجود آورد و حتی در برخی کشور ها آن ها را به عنوان محافل مذهبی یا شرکت های تجارتی! به ثبت رسانید.2 به سبب همین تشکیلات اداری حزبی است که بهاییت تا کنون، ماندگار شده است. شوقی افندی خود را رئیس «بیت العدل» مرکز جهانی بهاییان در اسرائیل معرفی کرد. او در زمان ریاستش بنایی بی سابقه در بهاییت نهاد: او مقرر کرد که هر کس مخالف میل ولی امر، کاری انجام دهد، ابتدا از تشکیلات اخراج (طرد اداری) و سپس از جامعه بهایی بیرون می شود (طرد روحانی) .

این در حالی بود که عبدالبهاء پیش از او مدعی بود: چرا بگوییم این موسوی است و او عیسوی است، این محمدی است او بودایی است، این ها دخلی به ما ندارد. خداوند همه را خلق کرده و تکلیف ماست که به کل مهربان باشیم، اما مسائل عقاید راجع به خداست و او در روز قیامت مکافات و مجازات دهد، خداوند ما را محتسب آن ها قرار نداده است.3 در زمان حیات شوقی حکومت صهیونیستی اسرائیل روی کار آمد و به سبب تلاش بهاییت درایجاد چنین دولت بیگانه ای در قلب جامعه اسلامی، این آیین در آن جا رسمییت یافت و املاک و اموالشان تحت حمایت واقع و از مالیات معاف گردید.4 موضع شوقی افندی، در مقابل جنایات تکان دهنده ی گروه های شبه نظامی یهودی برای بدست آوردن استقلال اسرائیل، چندان متفاوت از پدرانش نبود. در گزارشی که از مناسبات بهاییان و دولت اسرائیل در سال های بعد از آواره کردن هزاران فلسطینی و قتل و غارت بی رحمانه ی غیر نظامیان در دست است، می خوانیم که: «روابط حکومت (اسرائیل) با حضرت ولی امرالله (شوقی افندی) و هیات بین المللی بهایی دوستانه و صمیمانه است.5 یک سال پیش از اعلام رسمی تشکیل اسرائیل(سال1947م.) کمیسیونی درسازمان ملل متحّد مخصوص مساله فلسطین تشکیل شد. رئیس این کمسیون، قاضی امیل سند ستروم، نامه ای نیز به شوقی افندی فرستاد و نظر او را در این مورد جویا شد. شوقی در پاسخ نوشت: « دیانت بهایی به کلی از سیاست حزبی مبّراست و در مجادلات و منازعاتی که در مورد آینده ی ارض اقدس در میان است، وارد نمی شود.» در این نامه حتّی کوچک ترین اشاره ای به جایگاه غاصبانه ی صهیونیست ها و مظلومیت فلسطینیان نشده است. ظاهراً در قاموس بهاییان دفاع از مظلوم –به خصوص آن جا که با منافع قدرت های بزرگ در تناقض باشد- مصداق ورود به سیاست حزبی است و دامان این دین باید از این ننگ بزرگ مبّراباشد! اما تاسف بار تر این است که دیدگاه نا صواب «سکوت به معنای تایید ظلم و ستم» در تمامی این سالیان تا به امروز امتداد یافته است، چرا که بیت العدل اعظم، گرداننده اصلی بهاییان جهان، با استناد به همین جمله ی شوقی، در سالیان بعد همین سیاست را ادامه داد.6
آری، در تمام سال هایی که ظلم های پیاپی بر فلسطینیان وارد آمده و متاسفانه هم چنان ادامه دارد- از بهاییان به عنوان یک تکلیف شرعی! خواسته شده است تا در برابر جنایات اسرائیل بر ضد فلسطینیان سکوت کنند. «سکوت در برابر ظلم» را باید از ابداعات دیانت بهایی بر شمرد که با اولین دریافت های فطرت هر انسان حق طلبی در تضاد است.
شوقی در سال 1336 هجری شمسی در لندن از دنیا رفت و همان جا مدفون شد. و سرانجام بر خلاف پیش گویی عباس افندی در باره ی رهبری بیست و چهار گانه ، شوقی عقیم بود و فرزندی نداشت و حتی جانشین هم معین نکرد و در نتیجه، بعد از مرگش کشمکش زیادی میان بهاییان بوجود آمد.
برگرفته از سایت بهایی پژوهی( پیدایش از امیر مهدی امینی – بهاییت و اسرائیل از محمد تهرانی )

پی نوشت ها
1 - کشف الحیل، خاطرات صبحی، فلسفه نیکو
2 - قرن بدیع،ج 4-ص41و ص42
3 - خطابات، ج 2 ص 284
4 - توقیعات مبارکه، ج 3، ص165
5 - مجله ی اخبار امری- ارگان بهاییان ایران،ص16،شماره 5، شهریور 1231شمسی
6 - پیام 31 اکتبر 2008-

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید