بهائیان، شش سال بعد از مرگ شوقی، کنفرانسی از روسای بهایی هر کشور، در لندن تشکیل دادند در آن اجتماع، نه نفر اعضای مجلس بیت العدل موعود را انتخاب کردند و باب ولایت امر را که عبدالبهاء پیش گویی کرده بود، تا ابد مسدود اعلام کردند و پس از آن، بیت العدل را در حیفا بر پا ساختند که تا کنون نیز دائر است و اعضای آن هر چند سال یک بار انتخاب می شوند و بر اهل بهاء حکومت می کنند.
دسته ی دیگر از پیروان شوقی، بیت العدل حیفا را با دلائل قوی بی اعتبار دانستند. از جمله دلائل این است که به نص الواح وصایا [ =وصیت نامه ی عبدالبهاء] ولی امرالله باید رئیس دائمی و عضو ممتاز لا ینعزل بیت العدل باشد و بیت العدل بدون ولی امر، صلاحیت رهبری ندارد. سر کرده ی این گروه «میسون ریمی» از افراد مهم و بر گزیده توسط شوقی بود که این گروه هم به نام او «ریمی» نامیده شدند. در این هنگام جوانی از بهائیان خراسان به نام جمشید معانی ملقب به سماءالله در سرزمین اندونزی مدعی شد که موعود کتاب اقدس است. او همان دست آویز هایی را که اهل بهاء برای اثبات عقاید خود دارند، برای خود فراهم کرد و اینک سمائیها و ریمی ها در کشورهای هند و پاکستان و ایران و اندونزی و امریکا پراکنده اند.
و اما رهبری بهائیان پس از مرگ شوقی، بر عهده ی بیت العدل عمومی یا مرکز جهانی بهائیان در اسرائیل قرار گرفت که به رغم پیش بینی عبدالبهاء در باره ی رهبری بیست و چهارگانه، در حال حاضر بدون ریاست جانشینان پیش بینی شده، به فعالیت مشغول است، بیت العدل، مجمعی نه نفره است که با همکاری صهیونیسم، انگلیس، آمریکا و بعضی از دول غربی، جامعه ی بهائیان را در جهان اداره می کند و اعضای آن عمدتاً آمریکایی، انگلیسی و بعضاً ایرانی اند. مقّر بیت العدل، شهر حیفا در اسرائیل است و تحت حمایت کامل قانونی دولت اسرائیل قرار دارد. بهائیان، اگرچه در بیش تر کشورهای دنیا پرآکنده شده و آئین شان را در همه جا برده و تبلیغ کرده اند و در بسیاری از کشور ها هم کوشیده اند، حتی در قالب یک شرکت، خود رابه ثبت برسانند و به این وسیله خود را «رسمی و قانونی» قلم داد کنند، اما از آن جا که ایران را «مهد امرالله» می دانند، یکی از بزرگ ترین آزوهایشان رسمیت یافتن در این کشور است. از آن سو مردم ایران، از بهائیت و تشکیلات مرموز آن ، به شدت متنفر اند و این تنفر تاریخی و ریشه دار، اولاً به خاطر عقیده به مهدویت که آرمان بزرگ جامعه ی شیعه و بسیاری از مردم جهان است، می باشد که با ادعای نابه جا و دروغین باب، مورد توهین و تحقیر قرار گرفت که آن جوانک شیرازی با ادعایی دروغ، نخست خود را باب امام زمان نامید و گروهی از مسلمانان را با این وسیله با نام دوستی امام زمان، فریفت و سپس خود را امام زمان پنداشت و سرانجام هم توبه کرد و از تمامی ادعاهایش دست شست. اما پیروان بی خبر و نا آگاه او، به نام دوستی حضرت مهدی و آماده کردن زمینه ی ظهور آن حضرت، سه جنگ بزرگ داخلی در ایران به راه انداختند و به این ترتیب لطمه ای اساسی به ملت و مملکت وارد آوردند. دومین علت تنفر مردم ایران از بهائیان به خاطر عقیده به خاتمیت رسول اکرم است که با دعوی دروغین باب و بهاء مورد خدشه قرار گرفت و هرچند هم باب و هم بهاءالله در آثار خویش براصل خاتمیت پیامبر اکرم پای فشرده اند، اما در همان حال با نسخ دیانت جاودانه ی اسلام، و ادعاهای پیامبری و خدایی، موجبات خشم و نفرت مسلمانان را فراهم آورده اند به خاطر این دو مطلب و سوابق سیاه و سوء سیاسی و اجتماعی، ملت ایران پیوسته سران و نیز تشکیلات بهائی را وابسته به بیگانگان می شناسد و از آن سو، افراد آگاه به نوشته های سران و مبلغان بهائی، نوشته های آنان را حتی در ادعاهایشان، پر از دروغ و تناقض گویی یافته اند که در نوشته های دیگر از همین مجموعه به آن مباحث خواهیم پرداخت. البته لازم به ذکر است که اکثریت بهائیان به خاطر دل بستگی به آئین خود، یا ترس از طرد آنان از جمع بهائیت، چشم و گوش از این حقایق تلخ بر می بندند و حاضر نیستند آگاهانه و با چشم باز، درباره ی سران و پیشوایانشان تحقیق و تتبع بیش تری به عمل آورند تا از تناقضات و خلاف گویی های پیامبران خویش آگاه شوند!
بر گرفته از سلسله مباحث بهائیت، پیدایش/امیر مهدی امینی
بهائیت از ادعا تا واقعیت، مهدی کریمی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید